BY Rakesh Khurana/ Nitin Nohria
نوشته: راکش خورنا و نیتین نوریا
ترجمه: حسین حسینیان
به دلیل اعتمادشكنیهای سازمانی در کسبوکار، مدیران مشروعیت خود را از دست میدهند. خورانا و نوریا، اساتید مدرسه بازرگانی هاروارد، معتقدند برای بازیابی اعتماد عمومی، مدیریت ناگزیر است حرفهای راستین شبیه پزشکی و وکالت شود.
حرفههای واقعی اصولی دارند و معنا و پیامدهای این اصول بهعنوان بخشی از تحصیلات اجباری آن رشته تدریس میشوند. از طریق این اصول، نهادهای حرفهای قراردادی نانوشتهای با جامعه میبندند: به ما اختیار کنترل و اعمال قدرت در یک شغل مهم را بدهید، در عوض، ما هم تضمین میکنیم بهعنوان اعضای حرفه خود، این اعتماد شما را پاس بداریم. آنها نهفقط باید شایستگی انجام وظایف محوله را داشته باشند، بلکه طوری رفتار میکنند که همراه با استانداردهایی عالی و سلامت کامل باشد.
نویسندگان معتقدند، تکلیفکردن استانداردهای تحصیلی و اصول اخلاقی مانعی بر خلاقیت کارآفرینانه نیست. برای مثال، در پزشکی وجود این اصول باعث برانگیختن خلاقیت هم شده است. چالش اصلی در نگارش چنین اصولی، دستیابی به اجماع گسترده درباره مقاصد و هدف اجتماعی مدیریت است. یک مکتب فکری معتقد است هدف مدیر باید بیشینهسازی ثروت سهامداران باشد. مکتب دیگر میگوید، هدف مدیریت، متوازنساز خواستههای ذینفعان بنگاه است. هر اصولی که پذیرفته شود، ناگزیر از انتخاب راهی میانه است تا قدرت ارزشآفرینی مفهوم ارزش سهامدار و مسئولیتپذیری مستتر در رویکرد ذینفعان را توامان سازد.