By Richard Florida
نوشته: ریچارد فلوریدا
ترجمه: دکتر مریم شریفیان ثانی
قدرت اقتصاد امریكا به قابلیت تولید صنعتی، منابع طبیعی یا اندازه بازار آن بستگی ندارد. این قدرت به یك عامل وابسته است: گشادهرویی این كشور نسبت به ایدههای جدید كه امكان جذب باهوشترین افراد از سراسر جهان و بهرهگیری از انرژی خلاق آنها را برایش فراهم میآورد.
اما ایالاتمتحده در مرز از دست دادن این مزیت رقابتی است. در حالی كه امریكا عبور از مرزهای خود را برای دانشجویان و دانشمندان دشوارتر میكند و تامین بودجه تحقیقات فدرال را منوط به ملاكهای عقیدتی و مذهبی میسازد، بسیاری از كشورهای دیگر قدم به میدان میگذراند تا این سرمایه خلاق را به دام خود اندازند. ایرلند، كانادا، استرالیا، نیوزلند، دانمارك و سایر كشورها، هزینه بیشتری را صرف تحقیقوتوسعه میكنند و دانشگاههای خود را در تلاش برای جذب بهترینهای جهان (از جمله امریكاییها) مورد حمایت قرار میدهند. اگر حتی تعداد كمی از این كشورها فقط درصد ناچیزی از این كاركنان خلاق را از چنگ ایالاتمتحده بیرون كشند، تاثیر آن بر اقتصاد آن بسیار چشمگیر خواهد بود .
در این مقاله، نگارنده معیاری كمّی را برای مهاجرت سرمایه خلاق معرفی میكند كه «شاخص جهانی طبقه خلاق» نامیده میشود. این شاخص نشان میدهد امریكا، نهتنها رهبر جهان نیست، بلكه، از نظر درصد نیروی شاغل در پیشههای خلاق، حتی جزو ده مورد بهترینها هم ردهبندی نمیشود. علاوه بر این، نسل دوران انفجار جمعیت بهزودی بازنشسته خواهند شد. دادهها نشانگر افت قابلتوجه درخواستهای دانشجویان خارجی برای پذیرش در دانشگاههای ایالاتمتحده و تعداد ویزاهایی است كه برای دانشگران صادر میشود. همچنین افزایش مهاجرت به سایر كشورها خبر از آن میدهد كه كاهش افراد مستعد موجود در ایالاتمتحده تشدید خواهد شد.
برای دفاع از اقتصاد ایالاتمتحده، اجتماع كسبوكار باید نقش اصلی را در تضمین امكان جابهجایی موثر نخبگان جهانی در مرزها، تامین اعتبار آموزش و تحقیق در سطوحی خیلی بالاتر و دستیابی به ظرفیت بالقوه خلاقیت كاركنان بیشتر و بیشتری ایفا كند. زیرا، هر جا خلاقیت قدم گذارد، مطمئناً رشد اقتصادی هم به دنبال آن خواهد بود.