By Christian Madsbjerg/ Mikkel Rasmussen
نوشته: کریستین مادسبرگ و میکل راسموسن
ترجمه: وحید حسنلو و مهسا علیخانی
رویکرد علوم انسانی جوابهایی را آشکار میسازد که ابزار متداول قادر به تشخیص آنها نیستند.
وقتی شرکت بیرکو متوجه شد سطح فروش محصولاتش در رستورانها پایین آمده، تحقیقات بازار و تحلیلهای جامع و فراگیر کمکی به حل مسئله نکردند. بنابراین، گروهی از متخصصین مردمشناسی اجتماعی را برای تحقیق و بررسی گسیل کرد. دادههای حاصل شامل یادداشتهای میدانی، عکسها و ویدیوها منجر به خلق بینشهایی شد که به نوسازی ابزارهای ترفیع فروش و روشهای آموزش ختم شد. میزان فروش در طول دو سال احیا شد و در حال حاضر نیز روند افزایشی دارد.
سرگذشت شرکت بیرکو نشان میدهد چگونه ظهور رویکرد معناسازی توانست به تبیین نیازهای واقعی مشتریان پرداخته و تغییر شکل موفقیتآمیز توسعه محصول، فرهنگ سازمانی و راهبرد سازمان را تسهیل کند. معناسازی که از علوم انسانی شامل انسانشناسی، جامعهشناسی، علوم سیاسی و فلسفه ریشه میگیرد، فرایندی پنجمرحلهای است. شرکتها باید:
· مسئله را دوباره چارچوببندی کنند و تمرکز خود را بر تجربه مشتری از محصول و بازار قرار دهند.
· الگوها را در دادههای پیدا کنند.
· بینشهای جدید خلق کنند.
· این بینشها را به ابتکار ترجمه کنند.
معناسازی میتواند به حل برخی از دشوارترین مسائل کسبوکار کمک کرده و رهبران کسبوکارها را قادر میسازد بهصورتی خلاق درباره کسبوکار واقعی خود بیندیشند.