کسبوکارها عاشق آمار و ارقام هستند. هیچ پیشنهاد استراتژی بدون کاربرگهای تفصیلی که مفسر اقدامات پیشنهادی سودآور باشند، کامل نیست. یکی از دلایلی که مدیران جوان و باهوش به دانشگاههای کسبوکار مانند هاروارد و استنفورد میروند، کسب مهارت تهیه چنین اسناد و مدارکی است. آنها با کسب مهارتهای مقداری کاملا تخصصی فارغالتحصیل میشوند و آنها را در کارشان بهکار میگیرند.
در طول دو دهه گذشته، این بازی «مدیریت بر مبنای بازی با ارقام» بسیار رواج پیدا کرده است. حجم وسیع دادههای جمعآوریشده توسط واحدهای آی.تی و رشد الگوهای پیچیده اقتصادی کموبیش همه را به این باور رسانده که موفقیت یک سازمان بستگي به میزان دادهها و توانایی مدلسازی آنها دارد. به یاد سهگانه علمی تخیلی آیزاک آسیموف افتادم که در آن یک ریاضیدان نابغه مدلی را خلق میکند که قادر است آینده بشر را بهصورت نمودار ترسیم کند.
البته در میانه داستان مدل فرو میریزد. در دنیای واقعی نیز همین اتفاق در حال رخدادن است و اساتید دانشگاهی را وادار میکند در روشهای آموزشی رهبران آینده کسبوکار بازاندیشی کنند.
[1]. راجر مارتین، رییس دانشکده مدیریت روتمن دانشگاه تورنتو و نویسنده کتاب «طراحی کسبوکار» (انتشارات هاروارد بیزنس ریویو، سال 2009) است.