By Michael Beer/ Russel A. Eisenstat
نوشته: مایکل بیر و راسل آیزنشتات
ترجمه: دکتر محمدابراهیم محجوب
در بسیاری از سازمانها، شكاف میان واقعیتهای مربوط به بازار، عملكرد و تواناییها از یكسو و استراتژی سازمانی از سوی دیگر، چنان گشاد است كه آنان را به سقوطی دردناك فرو میكشاند. دلیل این است كه مدیران فرادست بلد نیستند درباره دشواریهایی كه سازمان را تهدید میكند به گفتمان راستین بپردازند و مدیران فرودست نیز گستاخی اینكار را ندارند. راز شكست بسیاری از استراتژیها را باید در همین حقیقت جست. بهراستی، تقریباً در تمام سازمانها وضع چنان است كه هرگز اطلاعات فیلترنشده، از سوی مدیران فرودست به مدیران فرادست نمیرسد.
بیر و آیزنشتات برای كشف اطلاعات درست درباره دشواریها(كه همواره در دل سازمان نهفته است) شیوهای پیشنهاد میكنند كه مدیران فرادست را سودمند میافتد. با گسیل گروهی از موثرترین مدیران سازمان به گردآوری اطلاعات درباره دشواریهای استراتژیك و سازمانی بنگاه، بر همگان آشكار میشود كه مدیریت فرادست مصمم به كشف حقایق است. اعضای گروه، یافتههای خود را در قالب گفتمان با مدیران فرادست در میان میگذارند. در این گفتمان باید مهمترین دشواریهای سازمان مطرح و به كاركنان اجازه داده شود بدون بیم از دست دادن شغل خویش حقایق را بیان كنند. گفتمان باید بهشكلی فراگیر، ساختارمند و آشكار، میان راهنمایان و راهجویان در جریان باشد. مدیران فرادست با دریافت چنین بازخوردهای بیمیانجی از مشتی از بهترین یاران خود، خواهند توانست دست به تغییراتی بزنند كه تاكنون نمیتوانستهاند.