William Sahlman/ Ramana Nanda[1]
نوشته: ویلیام سالمان و رامانا ناندا
ترجمه: سیده منصوره حسینی رباط[2]
برای هلنا والنسیا، میامی مثل خانه بود. در آنجا بزرگ شده بود. آنجا مکانی بود که درک او را از مردم شکل داده بود و او را به دنیای بزرگتر وارد کرده بود. در حقیقت، علاقه وی به فرهنگهای متنوع شهر و کسبوکارهای متفاوت محلی، یکی از چیزهایی بود که به او انگیزه داد تا یکی از بنیانگذاران اونامانو (اکنون یک موسسه غیرانتفاعی با معروفیت جهانی حامی کارآفرینی در بازارهای نوظهور) باشد.
اما در ذهن هلنا، میامی مکانی منطقی برای گسترش اونامانو نبود: حرکتی که کنراد ابی، دیگر بنیانگذار اونامانو و دوست صمیمیش، پیشنهاد کرده بود. او پافشاری میکرد شهر (که زادگاهش هم بود) معیارهای اصلی وی را بهعنوان بازار هدف تامین میکند: بیکاری زیاد و در حال افزایش، اختلاف درآمد فزاینده و یک محیط سخت برای کارآفرینان احتمالی. او در یک جلسه هیاتمدیره برای چند روز بحث میکرد که میامی به همان اندازه میدیلین[3] یا امان به کمک اونامانو نیاز داشت...