By Robert Sutton
نوشته: رابرت ساتون
ترجمه: دکتر مریم شریفیان ثانی
حتی در دوران رشد اقتصادی، رییس خوببودن چالشبرانگیز است. تحقیقات نشان میدهند افرادی که در سازمان صاحب اختیار و قدرت هستند، کمتر به احساسات و نیازهای دیگران توجه دارند. همزمان، زیردستان تلاش و انرژی فراوانی را وقف پایش و تفسیر اعمال رهبران خود میکنند. این گرایشها زمینه را برای ایجاد شرایطی مسموم فراهم میکند که در دوران بحران تشدید میشود.
ساتون، استاد دانشگاه استانفورد، چارچوب مفیدی را ارائه میدهد که بر اساس آن، تمرکز روسا را به مهمترین انتظارات کارکنانشان جلب میکند. در شرایطی که افراد خود را در معرض تهدید میبینند، یک رییس خوب راههایی را برای قابلیت پیشبینیپذیری بیشتر، شناخت، کنترل و همدردی پیدا میکند.
پیشبینیپذیری. تا حد امکان در مورد آنچه اتفاق خواهد افتاد و زمان وقوع آن به زیردستان اطلاع دهید. آمادگی برای شرایط پیش رو، از آزردگی آنها خواهد کاست و میتوانند در سایر زمانها آرامش داشته باشند. این همان رفتاری بود که لندنیها در دوران بمبارانهای جنگ جهانی دوم تا زمانی که آژیرهای خطر بهصدا درنمیآمدند، داشتند.
شناخت. هر تغییر عمدهای را با توضیحی در مورد علت ضرورت آن و اینکه چگونه بر کارهای روزمره اثر خواهد گذاشت، همراه کنید. ارتباطات داخلی باید ساده، قاطع و مکرر باشند.
کنترل. وجود یک مانع را خیلی بزرگ، بسیار پیچیده یا آن قدر دشوار که غیرقابلرفع باشد، جلوه ندهید. این کار افراد را دلزده و در جای خود میخکوب خواهد کرد. وقتی این موانع و مشکلات را به اجزایی سادهتر تقسیم کنیم، کارکنان میتوانند با اعتمادبهنفس آن را مهار کنند.
همدردی. به نیازهای احساسی افرادی که قرار است سازمان را ترک کنند، توجه داشته باشید و به آنها کمک کنید منزلت خود را حفظ کنند. این کار هم برای آنها و هم برای افرادی که از برنامه کاهش نیروی انسانی جان سالم بهدر میبرند، امری مهم است. توهین به کسانی که سازمان را ترک کردهاند، موجب دلسردی افرادی خواهد شد که باقی میمانند و ممکن است بهترین کارکنان را هم به فکر ترک سازمان اندازد.
از مدیری که هر چهار راهحل را تدارک میبیند، چنین یاد خواهد شد: «هوای کارکنانش را دارد» و بیشک میوه وفاداری عمیق کارکنانش را در سالهای آینده برداشت خواهد کرد.