By Andrei Hagiu/ Julian Wright
نوشته: آندری هاجی و جولیان رایت
ترجمه: محمدامین زهری
مدیران بسیاری تصور می کنند داده های مشتری می تواند مزیت دست نیافتنی به آنها دهد. هرچه تعداد مشتریان بیشتر باشد، به همان مقدار داده های بیشتری می توان جمع آوری کرد و زمانی که آن داده ها تجزیه وتحلیل شوند، امکان ارائه محصولی بهتر برای جذب مشتری بیشتر را می دهد. سپس می توانید داده های بیشتری جمع آوری کنید، و تکرار این چرخه در نهایت رقبای شما را به حاشیه میراند. اما این فکر معمولا اشتباه است. هرچند چرخه های مثبت یادگیری مبتنی بر داده ممکن است شبیه چرخه های اثرات شبکه به نظر برسد که در آنها ارزش یک محصول برای کاربرانش با افزوده شدن افراد جدید بیشتر می شود و در نهایت به کثرتی تعیین کننده از کاربران دست می یابد که رقبا را شکست می دهد. اما چرخه های مثبت یادگیری مبتنی بر داده به قدرتمندی و پایایی چرخه های اثر شبکه نیستند.
با این وجود، تحت شرایط مناسب، داده های مشتری می تواند به ایجاد سپر رقابتی کمک کند. تمام این بستگی به آن دارد که داده ها در کجا ارزش پایا و بالا ارائه می کنند، چه قدر اختصاصی هستند و چه قدر منجر به بهبودهایی می شوند که به سادگی قابل تقلید نیستند یا بینشهایی خلق می کنند که میتوانند بهسرعت کاربردی شوند. این ویژگیها به شرکتها مزیت میدهند. زمانی هم که یادگیری از یک مشتری به بهبود خدمات برای دیگران میانجامد (مثل گوگل مپس) افراد به این فکر خواهند کرد که چند نفر از آن خدمات استفاده می کنند و اثرات مطلوب شبکه حاصل خواهد شد.