نوشته: فواد حسنوف و آدد ایزرائیلی
ترجمه: سارا پنجی زاده
چنانکه معترضان جنبش اشغال والاستریت اشاره کردهاند، رشد شدید اقتصاد جهان طی چند دهه اخیر (بدون در نظر گرفتن رکود بزرگ[2]) افراد بسیاری را پشت سر جا گذاشت. برای مثال، دفتر بودجه کنگره آمریکا بهتازگی گزارش کرده که از سال 1979 تا 2007 یک درصد ثروتمندترینها، سهم خود از درآمد ملی پس از مالیات را بیش از دو برابر کردهاند.
چندین دهه، اقتصاددانان در اندیشه بودهاند که آیا نابرابری برای رشد بلندمدت خوب است یا بد. از یک سو، نهادینهشدن نابرابری خطر ایجاد طبقه پایینی را بهدنبال دارد که تحصیلات اندک و مهارتهای پایین اعضایش باعث میشود چشماندازهای ضعیفی برای حضور کامل در اقتصاد بهعنوان کسبکننده یا مصرفکننده در پیش رویش باشد. این امر میتواند سبب بیثباتی سیاسی شده و در نتیجه، خطراتی را برای سرمایهگذاری و رشد ایجاد کند. از سوی دیگر، برخی چنین استدلال میکنند که چون نابرابری، منابع بیشتری را در دستان سرمایهداران (در مقابل کارگران) باقی میگذارد. نابرابری، پساندازها و سرمایهگذاری را ارتقا داده و رشد را تسهیل میکند.
در تلاش برای پاسخ به این پرسش، دادههای اقتصادی مربوط به 48 ایالت آمریکا از سرشماری سالهای 1960 تا 2000 را مورد بررسی قرار دادیم. شواهد تازهای را کشف کردیم که نشان میدهند نابرابری و رشد بهگونهای پیچیده بههم پیوسته هستند و دریافتیم بهطور کلی، هم سطح بالا و هم سطح پایین نابرابری رشد را تضییع میکند.