By Amy Hutton
مديران به دلايل گوناگون از ايجاد ارتباط موثر با بازار سهام (والاستريت) پرهيز ميكنند، لكن ناديده گرفتن جامعه سرمايهگذار (به ويژه تحليلگراني كه نظرات آنان به بازار شكل بخشيده و توصيههاي آنها اغلب موجب افزايش يا سقوط بهاي سهام شركتها ميشود) ميتواند حتي استراتژيهايي را كه با دقت تمام تعيين شده و با مهارت به اجرا گذارده شدهاند را نيز از مسير خود منحرف سازند.
شركتهايي كه براي فراهم كردن اطلاعات مناسب براي تحليلگران بيشترين تلاش را به خرج ميدهند، در زمره صنايع در حال تكوين و شكوفايي سريع قرار دارند. در اين نوع صنايع فاصله بين شاخصهاي سنتي مورد استفاده در تهيه گزارش عملكرد و واقعيتهاي اقتصادي در بيشترين حد خود به چشم ميخورد و در اين صنايع، استراتژي يك شركت و متغيرهاي موثر بر عملكرد آن، ميتواند در مدتي كوتاه از ريشه دگرگون شود. علاوه بر اين، شاخصهاي مورد استفاده براي گزارش عملكرد شركت نميتواند اقدام ارزشآفرين در اقتصاد اطلاعاتي امروزي را نيز نشان دهد. در جريان ارزيابي سرمايههاي غيرملموس از قبيل دانش، كاركنان ورزيده و نظاير آن كه استراتژيهاي آنها بر آن اساس تنظيم ميشود، تعداد كمي از عوامل اندازهگيري مورد عمل در حسابداري مفيد واقع ميشوند.
بر اساس نظريه ايمي هاتون، استاديار مدرسه بازرگاني هاروارد، چهار قاعده مهم براي برقراري ارتباط روشن و بدون ابهام با والاستريت (بازار سهام) وجود دارد. اول، لازم است مطمئن شويم نظام گزارشدهي شركت تا آنجا كه ممكن است استراتژي شركت را نشان دهد. دوم، شاخصهاي به كار رفته در تنظيم گزارش موضوعات غير مالي كه ميتوانند به بهترين وجه عملكرد كسبوكار ما را پيشبيني كرده و بدان جذابيت بخشند، بايستي در دسترس همه ذينفعان قرار گيرد. سوم، براي تصدي عمليات استراتژيك يك شركت لازم است از مديراني استفاده كنيم كه صلاحيت و كارداني آنها مورد تاييد باشد و در نهايت، كارشناساني را پرورش دهيم كه از وضعيت بازار صنايع محل رقابت شركت آگاهي كامل داشته باشند. در اين مقاله، هاتون نشان ميدهد كه چگونه شركت اِي.او.ال در جريان تحولي چشمگير در جهتگيري استراتژيك و همچنين در صحنههاي رقابت با شركتهاي ديگر، به صورتي موفقيتآميز از اين قواعد پيروي ميكند.