By George Stalk, JR
نوشته: جورج استالک
ترجمه: عطیه بطحایی و مژده مخبر
نگاه مدیران واحدها به دفترمركزی سازمان منفی است و آن را مزاحم قلمداد میكنند:
«شركت اینبار از ما چه میخواهد؟»
«دفتر مركزی همانجایی است كه دایناسورها برای مردن میروند.»
«وقتی میگویند از طرف شركت و برای كمك آمدهایم، مواظب باشید!»
در عمل،از دهه 1980 روند تضعیف دفاتر مركزی (از نظر اندازه و نیز تسلط بر واحدهای كسبوكار) آغاز شده است. منطق پیشبرنده این روند كوچكسازی، محدودكردن هزینه است: تا میتوانید هزینهها را به سوی كسبوكارها سوق دهید. بعدخود را از شر بقیه هزینهها به غیر از هزینههای حاكمیتی شركت و تعداد محدودی از خدمات مشترك بهواقع ضروری خلاص كنید. اهداف، معیارها و پاداشهای درستی را تعیین كنید و آنگاه از سر راه كنار بروید.
مهندسی یك دفتر مركزی كوچك میتواند استراتژی موثری برایكاهش هزینهها باشد، اما اینكار زیادهروی در سازمانهایی استكه زمانی تفكر بزرگسازی دفاتر مركزی بر آنها حاكم بود وگروههای زیادی ازنیروهای ستادی همواره بر كار مدیران اجرایینظارت میكردند