در ميان پژوهشگران مالي، اين موضوع بهخوبي جا افتاده كه شركتهايي كه تازه باهم ادغام شدهاند، کموبیش عملكردي پايينتر از سطح بازار دارند. اما استثنايی نادر، ولی مهم در اين زمينه وجود دارد: شركتهايي كه خود را با «ترکیب» شرکتهای ادغامشده نامآور میسازند نوعا بازده بالاتري دارند.
ما 216 شركتی را مورد مطالعه قرار داديم كه از ادغامهاي بزرگ سالیان 1997 تا 2006 شكل گرفته بودند. در ابتدا آنها را با توجه به استراتژيهاي نامسازی[2] به سه گروه تقسيم كرديم. «همسانسازی»، استراتژي شركتهايي است كه نام و نشان[3] يكي از شركتهاي ادغامشده را حفظ كرده و نام ديگر را كنار ميگذارند، كاري كه فايزر به هنگام تملك وارنرلامبرت انجام داد. استراتژي «هر کس به كار خود»، دلالت بر مثالهايي دارد كه در آنها هر دو شركت نام و نشان خود را حفظ ميكنند، مثل موردي كه در آن پراكتر.اند.گمبل ژيلت را خريد. استراتژي «ترکیب»، سازمانهايي را شرح ميدهد كه يا با تركيب دو نام (مثل جِي.پيمورگان چيس) يا با استفاده از نام يك شركت و نشان شركت ديگر (برای مثال، بویینگ نام خود را حفظ كرد، اما نشان مكدانلداگلاس را مورد استفاده قرار داد) از اجزای نام و نشان هر دو شركت استفاده ميكنند. گرچه برخي شركتهاي ادغامي يك نام بهطور كامل جديد را انتخاب مي كنند (كاري كه جي.تي.اي و بلآتلانتيك انجام دادند، وقتي بههم پيوستند و وريزون را شكل دادند). اما اين استراتژي خيلي نادر است و بهعنوان يك استراتژي مجزا نميتواند مورد ارزيابي قرار گيرد.