نوشته: استیون سار
ترجمه: عاطفه پاشازاده
اما يك استثناي مهم وجود دارد. رهبران جديد كه بهخاطر سن، آموزش، تجربه يا ساير عوامل جايگاه پايينتري دارند، با قواعد متفاوتی مواجه ميشوند. آنها وقتي مسئوليت را بهشخصه بهعهده ميگيرند، مسير را تعيين كرده و به زيردستان ميگويند بايد چه كنند، رتبه و امتياز بهتري ميگيرند. رييسمآببودن براي اين روسا سودبخش است.
اين نتيجه مبتني بر دو آزمايش است. در آزمايش اول، 68 دانشجوي فعلي و قبلي دانشکدههای کسبوکار، ويدیوكليپ رهبران تيمها را تماشا كرده و آنها را از نظر اثربخشي بر اساس معيار يك تا هفت رتبهبندي كردند. يك رهبر بيتجربه كه فقط 32 سال سن داشت و از يك دانشکده درجه دو فارغالتحصيل شده بود، وقتي تعيين تكليف ميكرد، رتبه متوسط 4.25 را كسب كرد و وقتي ايده كاركنان را هم جويا میشد، رتبه 3.55 گرفت.
در آزمايش دوم، 216 نفر كه بيشتر آنها تحصيلات عالي داشتند در تيمهاي چهارنفره قرار گرفته و روي يك وظيفه پيچيده كامپيوتري كار كردند: از آنها خواسته شد با كمترين کلیک موس، مسئله را حل كنند. رهبران تيمها برخي نقش منزلت بالا و برخي نقش منزلت پايين داشتند و از روش دستوري يا مشاركتي استفاده ميكردند. رهبران کممنزلت كه رويكرد دستوري داشتند، از نظر صلاحيت و كارايي، رتبه بالاتري از تيمهاي خود دريافت كردند. نمره آنها بهطور متوسط 4.76 و 4.52 بود که نسبت به رهبران کممنزلتی كه رويكرد مشاركتي داشتند (متوسط نمره به ترتيب 4.01 و 4.19 بود) بالاتر بود. رهبران کممنزلت واجد سبك دستوري نيز نسبت به رهبران کممنزلت با سبك مشاركتي، عملكرد بهتري داشتند (126 كليك در مقابل 108 كليك).