چه عواملی باعث میشوند شرکتهایی که روزی سردمدار صنعت خود بودهاند، رو به زوال گذارند؟در این مقاله، دو استاد دانشکده کسبوکارهاروارد، در این رابطه بحث ميكنند كه موفقیت، مانع يادگيري شخصي و سازماني ميشود و شكست سازمانها را بههمراه دارد.
وقتی موفق ميشويم، ميپنداريم آگاهانه تصميم گرفتهايم، ولی شاید خوشاقبالي هم دخيل بوده است. بهگفته روانشناسان، در این هنگام مرتکب اشتباهبنياد كردار شده و اعتبار زیادهای به استعدادها واستراتژیهای خود میدهیم و عوامل محیطی و اتفاقات پیشبينينشدهاي را ناديدهمیگیریم که درموفقشدنماننقش داشتهاند. اعتمادبهنفس کاذب ما را نسبت به عملکردمان متعصب کرده و با هرگونه تغییری مخالفت میکنیم، همچنین مبتلا به سندروم«نپرسیم چرا موفق شدهایم»ميشويم و دلایل آن را نادیدهمیگیریم.
برای جلوگیری از ارتکاب این اشتباهها، مدیران باید باهمان وسواسي كه شکستها را بررسی ميکنند، موفقیتها را نيز مورد تحليل قرار دهند.سازمانها باید با پیادهكردن یک سیستم مرورعملکرد بعد از واقعه، تئوریهای خود را بهچالش کشند تا درک بهتری نسبت به عوامل بهوجودآورنده موفقیت در سازمان پيدا كنند.پس برخلاف ضربالمثل، شايد باید سري را كه درد نميكند گاهي دستمال بست.