گروه محصولات

عنوان مقاله: چرا رها سازی پروژه های بد چنین دشوار است ؟

گزيده مديريت 27

By Isabelle Royer

نوشته: ایزابل رویر

ترجمه: دکتر محمدابراهیم محجوب

حتی در مرحله نمونه‌‏سازی كالا، كارشناسان ‏گفتند فن‌آوری آن كهنه است. این‏ گذشت، كالا روانه بازار شد؛ اما پیشواز چندانی از آن نشد. با وجود این، شركت سرسختانه ظرفیت تولید را افزایش داد و مدل‏های جدیدی از آن آفرید. سرانجام، از پی 14 سال گرفتاری سرمایه‏‏ انسانی و هزینه سرسام‏آور580 میلیون دلار، پروژه رها شد.

كالا، دستگاه ویدیودیسك سلكتاویژن ساخت آر.سی.اِی بود و نمی‏توان گفت موردی استثنایی است. شركت‏ها (گیریم نه در این مقیاس) پیوسته دچار لغزش‏های مشابه می‏شوند.

راستی چرا؟ هیچ‏كس بامداد به ‏سر كار نمی‏رود تا «پروژه‏ای را شروع كند تا میلیون‏ها دلار سرمایه شركت را هدر دهد.» درست برعكس، افراد با دلی سرشار از عشق به پروژه‏ای كه به آن باور دارند، سر كار حاضر می‏شوند و شگفتا كه همین باور به نیك‏فرجامی پروژه، گاه ریشة همه دردسرهاست. این باور‌ كه طبعاً از قهرمان راه‏اندازی پروژه سرچشمه می‏گیرد، می‏تواند در سراسر سازمان گسترش یابد و به باوری فراگیر تبدیل شود،‌ به‏گونه‏ای كه همگان به شدنی‌بودن پروژه ایمان آورند و هر نشانه‏ای را كه گواه بر بدفرجامی آن باشد، بدآیندی زودگذر پندارند. این پدیده، در قالب دو داستان هراس‏آور از دو پروژه جداگانه در دو شركت متفاوت، در این مقاله ثبت شده است: یكی در شركت اوسیلو، بزرگترین سازنده لنز طبی در جهان و دیگری در شركت لافارژ، بزرگترین تولیدكننده مصالح ساختمان. در پیامد این پژوهش، پندهایی برای جلوگیری از درافتادن شركت‏ها به‏ این‏گونه باتلاق‏‏ها به‏بار آمده است، از جمله: خودداری از گزینش تمام مجریان پروژه از میان افراد هم‏فكر،‌ طراحی و به‏كارگیری جدی رویه‏های شفاف برای بازنگری مكرر پروژه و نیز اینكه وقتی راه‏اندازی پروژه، قهرمان لازم دارد، پس شایسته است كسی هم نقش «قهرمان رهاسازی» را بپذیرد، تا بر سازمان به‏‏‏ناروا شوریده، نهیب زند كه: هان، كافی است.
انصراف از نظر