By Eric Bonabeau
نوشته: اريك بونابيو
ترجمه: دكتر عبدالرضا رضایی نژاد
تصمیمگیریهای بزرگ در حوزه كسبوكار، همواره دشوار بوده است. موضوع در دهههای اخیر دشوارتر هم شده است. گزینههای رویاروی مدیریت و حجم دادههایی كه باید تجزیهوتحلیل شوند، چند برابر شده و از سوی دیگر، زمان و فرصت تحلیل كاهش یافته است. یكی از ابزار ساده كمك به تصمیمگیری، بینش و درك انسانی است كه جانشین قابل اعتمادی در برابر كار پردردوسر گردآوری و تجزیهوتحلیل دادهها بهنظر میآید. مدیران به پیروی از تاییدهایی كه پژوهشهای علمی نسبت به توانمندی بینش انسانی نمودهاند، هنگام رویارویی با گزینههای پیچیده و تصمیمگیریهای دشوار، اغلب به دل و جرات خود اعتماد میورزند.
اعتماد به بینش انسانی، قابل درك، ولی به همان اندازه خطرناك است. بینش انسانی بیتردید جای ویژهای در فرایند تصمیمگیری دارد و همانگونه كه نمیتوان وجدان را زیرپا نهاد، نباید از شعور طبیعی هم غافل ماند. ولی چنانچه كسی بینش انسانی را جانشین استدلال كند، خود را در دریای پندار غوطهور ساخته است. در غیاب تجزیهوتحلیل سنجیده، تكیه بر برداشتهای شخصی، گمراهكننده و غیرقابل اعتماد خواهد بود. كسانی كه بر اعتبار فراوان بینش انسانی در محیط بسیار پیچیده و متغیر امروز اصرار میورزند، سخت در اشتباهاند. هر چه شمار گزینههای پیش رو بیشتر باشد، دادههای فراوانتری برای ارزیابی وجود خواهد داشت و هر چه با چالشهای تازه و بیسابقه روبهرو باشیم، باید به جای تكیه بر درك شخصی بیشتر به استدلال و تحلیل رو آوریم.
بنابراین، چگونه میتوان در فرصتهای كمتر، به تحلیل بیشتر پرداخت؟ پاسخ در بهرهگیری از فنآوری نهفته است. ابزار نوین پشتیبانی از تصمیمگیری به مدیران كمك میكنند تا حجم بزرگی از دادهها و گزینههای گوناگون را با شتاب بررسی كرده و بهترینها را برگزینند. هنگامی كه چنین ابزارهایی را با تجربه، بینش و مهارتهای تجزیهوتحلیل گروهی از مدیران شایسته بیامیزید، سازمان از توان بیمانند و كارامدی در رویارویی با تصمیمگیریهای دشوار و پیچیده برخوردار میشود، توانی كه از بینش انسانی بهتنهایی هرگز بهدست نمیآید.