By Sandra Sucher/ Matthew Preble
نوشته: ساندرا ساچر و متیو پریبل
ترجمه: سيما كاظمی
یک کارآموز به این میاندیشد که آیا برای بهدستآوردن یک شغل ارزشهای خود را زیرپا بگذارد یا نه.
در آغاز، سوزان کیم گمان میکرد منظور مدیر جدیدش را متوجه نشده است.
صدای خط تلفن بین سانفرانسیسکو و سئول واضح بود، اما او همچنان از ساکبین مون میخواست مطلب را دوباره بازگو کند.
آقای مون (که پدر کرهایتبار سوزان خواسته بود با او تماس بگیرد) مدیر دفتر سئول شرکت زانتک بود. زانتک یک شرکت امنیت فناوری است که دفتر مرکزی آن در آمستردام قرار دارد. سوزان کارآموزی تابستان خود را با شرکت آغاز کرد و قرار بود در سئول با تیم آقای مون کار کند، اما برای ویزای او مشکلاتی ایجاد شد. اِما ویسر، رییس برنامه کارآموزی شرکت، پیشنهاد کرده بود کار خود را بهصورت دورکاری شروع کند.
یکی از وظایف اولیه او در تابستان، کمک به آقای مون در زمینه بازارپژوهی از طریق ارتباط با شرکتهای فناوری دیگر، از جمله رقبای مستقیم، برای کسب اطلاعات در مورد محصولات، خدمات، مشتریان، فروش و سایر دادهها بود. مون پیشتر فهرستی از شرکتهای هدف و نامهایی که باید با آنها تماس گرفته میشد را برای سوزان ایمیل کرده بود. حالا او به سوزان میگفت بهتر است که در زمان تماس با افراد اشارهشده در فهرست، از نشانی ایمیل دانشگاه استفاده کرده و خود را دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی معرفی کند.
آقای مون که تردید سوزان را درک میکرد، افزود: «این یک اقدام رایج است. این تنها راه برای بهدستآوردن اطلاعات دقیق است.»
ادامه این تجربه را در شماره 197 گزیده مدیریت بخوانید.