BY Robert Kaplan/ David Norton
نوشته: رابرت کاپلان و ديويد نورتون
ترجمه: پرستو معين الدينی
در طول تاریخ نوین کسبوکار، اغلب شرکتها کوشیدهاند از طریق سازگارکردن ساختارهای شرکت با استراتژیهایش، ارزشآفرینی کنند. تمرکز بر حوزههای تخصصی؛ عدمتمرکز بر مبنای محصول یا حوزه جغرافیایی؛ سازمانهای ماتریسی که همزمان هر دو را مدنظر دارند؛ سازمانهای مجازی؛ سازمانهای شبکهای و سازمانهای ولکرو، نشان از این تلاشها دارند.
اما هیچیک از این رویکردها بهطور کامل کارساز نبودهاند. زیروروکردن و تجدید ساختار سازمان، کاری پرهزینه است. ساختارهای جدید اغلب مسائل سازمانی جدیدی بهبار میآورند که به همان اندازه مسائل قبلی که تلاش بر حل آنها داشتهاند، دردسرآفرین هستند. سازگاری و تطبیق کارکنان با ساختارهای جدید، زمان میبرد. این ساختارها سیستمهایی را از خود بهارث میگذارند که خلاصی از آنها ممکن نیست و بخش زیادی از دانش محفوظ سازمان نیز در فرایند تغییر ساختار از دست میرود. هزینهها و دشواریهای یافتن راهحلهای ساختاری برای خلق ارزش این پرسش را برمیانگیزد که «آیا بهواقع تغییر ساختار ابزاری مناسب برای اینکار است؟»
رابرت کاپلان و دیوید نورتون اعتقاد دارند پاسخ این پرسش معمولاً منفی است. انتخاب یک طرح سازمانی که تضادهای عمدهای در اجرای آن نباشد و سپس طراحی یک سامانه استراتژیک متناسب با آن برای ایجاد هماهنگی میان ساختار و استراتژی راهی است که بهمراتب کمتر به شکست میانجامد. نگارندگان مقاله بر این باور هستند که بهترین راه برای همسوسازی استراتژی و ساختار، سامانه مدیریتی مبتنی بر چارچوب ارزیابی متوازن است. به این ترتیب، مدیران قادر خواهند بود ابزارهای این چارچوب (یعنی نقشه استراتژی و ارزیابی متوازن) را برای پیشبرد عملکرد واحد خود بهکار گیرند: ترسیم استراتژی برای تعریف و انتقال مفاهیم و دانستهها در خصوص جریان خلق ارزش به کارکنان تمامی سطوح و ارزیابی متوازن برای پیادهسازی و پایش استراتژی.
در این مقاله، بنیانگذاران روش ارزیابی متوازن تشریح میکنند که چگونه دو سازمان بسیار متفاوت (شرکت دوپان و نیروی پلیس سوار سلطنتی کانادا) ارزیابی متوازن و نقشههای استراتژی را حول درونمایههای استراتژیک سازمانهای خود شکل دادهاند تا میزان بالای ارزش نهفته در سبد داراییها، کارکنان و مهارتهایشان را کشف کنند. در نتیجه، هر دوی این سازمانها از دغدغه و دشواریهای تحمل تغییرات ناگوار ناشی از جایگزینی یک ساختار با ساختار دیگر رهایی یافتند.