نوشته: سارا لطيفي

نمی‌خواهم نگرانتان كنم! اما در زندگی روزمره، به‌خصوص در كار، بیش از آن‌چه ادعا می‌شود مسائلی برای ایجاد نگرانی، تنش، فشار روانی، افسردگی و... وجود دارد كه ممكن است سلامت روانی هر یك از ما را به‌خطر اندازد. روزی را در نظر گیرید كه به‌عنوان یك كارمند آغاز می‌كنید. در‌‌ حالی ‌كه به‌شدت نگران وضعیت نامطلوب تحصیل فرزندتان هستید به سوی محل ‌كار حركت می‌كنید. در یك ترافیك سنگین و پیش‌بینی‌نشده گیر می‌افتید. دیر به محل ‌كارتان می‌رسید. هنگام ورود مدیرتان به‌علت تاخیر سرزنشتان می‌کند. او عذر شما را نمی‌پذیرد. ناراحت می‌شوید زیرا علت برخورد غیر‌منطقی او را نمی‌فهمید، مگر آن‌كه احتمال دهید مدیرتان با هواپیمای شخصی و از فراز آسمان به محل ‌كار خود آمده باشد. به طرف اتاق كار خود می‌روید. نور و فضای اتاق كارتان را دوست ندارید. تاریك و پر‌ازدحام است. از همكارتان دلخورید. به یك سلام غیردوستانه بسنده می‌كنید. هیچ انرژی مثبتی بین شما و همكارتان ردوبدل نمی‌شود. به سمت میز كار خود می‌روید. برگه‌هایی به‌صورت نامرتب روی میز شماست. ذهنتان به‌‌شدت درگیر است و احساس می‌كنید تمركز كافی برای رسیدگی به آن‌ها ندارید. از لحاظ روانی برای انجام كار آماده نیستید. ولی باید آن را تا آخر وقت اداری تحویل دهید. انگیزه‌ای برای تحویل به‌موقع كار ندارید، چرا كه فكر می‌كنید حقوق شما با كاری كه انجام می‌دهید متناسب نیست. با خود می‌گویید، «با انجام این كار، توانایی‌های خود را در معرض سنجش قرار داده و حس كفایت و كارامدی شخصی را در خود تقویت می‌كنم.» ولی امروز به یك محرك قوی‌تر نیاز دارید. محرك و انرژی مثبت را در جایی نمی‌یابید. خود را مجبور به انجام كار می‌كنید. در حین انجام كار به چند تماس از جانب مشتریان پاسخ می‌دهید. یكی از آن‌ها به‌علت درخواست غیر‌منطقی خود، باعث ایجاد فشار‌روانی مضاعف در شما می‌شود. آخر ‌وقت برگه‌های كاری را به مدیر تحویل می‌دهید. از كاری كه انجام داده‌اید به‌هیچ‌عنوان احساس رضایت نمی‌كنید، چرا كه می‌دانید در صورت داشتن شرایط روانی مطلوب، كار را به‌نحو بهتر و موثرتری انجام می‌دادید. كار كردن از روی وظیفه و نه عشق شما را خشنود نمی‌كند. مدیرتان نگاهی به برگه‌های شما می‌اندازد و به‌شدت عصبانی می‌شود. او برگه‌ها را به شما برگردانده و می‌گوید، «از شناگرانی كه فقط سعی می‌كنند سر خود را بالای آب نگه دارند، متنفرم!» مدیر شما اعتقاد دارد، «هنر خوب كاركردن چیزی فراتر از فقط كاركردن در مجموعه‌ای خاص از موقعیت‌هاست.»