By Dan Ariely[1]
نوشته: دان آريلي
ترجمه: ندا سراج
باور اینکه دنیا ساده است و بهسادگی میتوانیم پاسخهای باکیفیت برای پرسشهای خود بیابیم، بسیار خوب است. اما در حقیقت، واقعیت اغلب بسیار پیچیده است و ما آنرا به درستی درک نمیکنیم. در نهایت،باید وقتبيشتری برایکمک به افراد در درک و رویارویی با پیچيدگیها و زمان کمتری برای ابداعسازوکارهاي سادهشدهصرف کنیم.
ميتوان مثال کاملی از نتيجه سادهکردن مسائل پیچیده را در صنعت مالیه شخصی ديد.زمانی که با چیزی به پیچیدگی پول سروکار داشته باشیم، اشتیاق بيشتری برای سادهسازی مسئله داریم. اما گاهی با انتخاب راهحلهای آبكيآنرا بیش از حد ساده میکنیم.
یک مشاور مالی نوعا(و سالانه)يك درصداز داراییهای تحت نظارت خود را برایتعادل سبدسهام و انجام تصمیمگیریهای سرمایهگذاری بهكار ميگيرد. این تصميمهابر پایه پاسخ ما به دو سوال است: 1) «چه مقدار از درآمد فعلی خود را در دوران بازنشستگی نیاز دارید؟» 2) «بر اساس یک معیار دهامتيازی بگویید ریسکپذیری شما چهقدر است؟»
[1]. دان آریلی استاد اقتصاد رفتاری دانشگاه دوک و نویسنده کتابهای «بهطور قابلپیشبینی غیرمنطقی » و «جنبه مثبت غیرمنطقی بودن» (هارپر کولینز 2008و2011) است.