By Nathan Myhrvold
نوشته: نِيتان مایرولد
ترجمه: آناهيتا خزاعی
صنعتي كه اختصاص به تامين مالي مخترعان و تجاريسازي آفريدههاي آنها دارد ميتواند جهان را دگرگون سازد.
تصور اشتباهی در مورد شرکت من، اینتلکچوالونچرز، وجود دارد. ما بهعنوان هيولايي شناخته شدهایم که دزد حقاختراعهاست: بيرحماني كه حقاختراعها را ميخرند و از آنها براي كنترل شركتهاي بيپناه بهره ميگيرند. آنچه ما بهراستي در پی آن هستیم، ایجاد یک بازار سرمایه برای اختراعات، شبیه بازار سرمايه مخاطرهجو است كه از شركتهاي نوپا حمايت كرده و بازار سهام خاص كه شركتهاي ناكارامد را احيا ميكند. هدف ما تبدیل تحقیقات کاربردی به یک فعالیت اقتصادی سودآور است كه در مقایسه با شرایط کنونی قابلیت بسیار بیشتری برای جذب سرمایهگذاران خصوصی داشته باشد. به این ترتیب، تعداد اختراعات بهسرعت افزایش خواهد یافت.
ممکن است این ایده براي بعضيها «مضحك» بهنظر رسد: «اختراع با ريسك بسيار زيادي همراه است و بهتنهایی نمیتواند یک کسبوکار باشد. نامشهودبودن اختراعها موجب میشود بهخوديخود سود كافي ايجاد كنند. اختراعكردن و اختراعات را نمیتوان از شرکتهایی جدا ساخت که ایدهها را به محصولات واقعی تبدیل میکنند. فکر ایجاد بازاري پويا برای اختراعات احمقانه است.»
با چنین نظراتی مخالف بودم. در دهه 1970 نیز مردم درباره نرمافزار (نوع دیگری از داراییهای معنوي نامشهود) همینگونه فکر میکردند. در آن زمان، فعالان صنعت کامپیوتر فکر میکردند نرمافزارها ارزشمند هستند چون به فروش کامپیوترها کمک میکنند و هرگز نمیتوان آنها را بهتنهایی بهفروش رساند. در نتيجه، مهندسان نرمافزار براي توليدكنندگان رايانه يا شركتهاي استفادهكننده از رايانهها كار ميكردند. تعداد اندكي شركت مستقل نرمافزاري وجود داشت که آنها هم بهندرت سودآور بودند. همه ميگفتند نرمافزار بهعنوان كسبوكار، نااميدكننده است.
البته همه اشتباه میکردند