By Ram Subramanian
ترجمه: حمیدرضا منظوری
لارا کروننبرگ، مدیرعامل تاتس.اند.تینز (تی.اند.تی)، در استراحتگاه فرودگاه بینالمللی شاهجلال در حال خوردن چای بود و از زمان پیش از پرواز برای احیای خود استفاده میکرد. چند روز گذشته بهسرعت سپری شده بودند و او سعی داشت بفهمد چگونه زندگی کاری او با این سرعت از اوج عرش به زیر فرش افتاده است. دوشنبه، او در دفترمرکزی شرکت در نیوجرسی بود و بهخاطر سال مالی فوقالعادهای که داشتند تبریک میگفت. این خردهفروش لباس کودکان، سود خود را پنج درصد افزایش داده بود و لارا هم همه را برای صرف یک نوشیدنی دعوت کرده بود. اما بعد از آنْ مدیر ارشد عملیات، جیم زاپا، او را کنار کشید و خبر تکاندهندهای به او داد: یک کارخانه تولید لباس مد روز که برای تی.اند.تی و دیگر خردهفروشانْ لباس تولید میکرد، وسط روز کاری ریزش کرده بود. او و جیم، بلافاصله بلیت گرفتند و صبح روز بعد در داکا فرود آمدند و به محل فاجعه رفتند. صحنه وحشتناکی بود، بولدوزرها در حال جمعآوری آوارها بودند، تیم نجات در حال پیداکردن بازماندگان بود، مادران گریه و زاری میکردند و تصاویر دختران و پسران گمشدهشان را در دست داشتند. انگار زلزله آمده بود. بر اساس گزارشها، ساختمان بهسرعت و با مواد ارزان و روی یک برکه پر از آب ساخته شده بود. بیش از دوهزار نفر مرده و بسیاری دیگر زخمی شده بودند. بازدید از محل و بازماندگان حال لارا را بههم ریخت. از دست دادن انسانها ویرانکننده بود و خودش بهعنوان یک مادر، نمیخواست آنچه را که مادران داغدار تجربه میکردند را هم حتا تصور کند. اما او باید قوی بود، زیرا کارهای زیادی برای انجامدادن داشت. شرکت باید راهی برای حمایت از قربانیان و خانوادههایشان و همچنین راهی برای محکمتر کردن کنترل خود بر زنجیره تامین پیدا کند. حتا فراتر از آن، باید یک کارخانه جایگزین پیدا میکرد. هشتاد درصد از درآمد شرکت قرار بود تا دو هفته بعد تولید شود. لارا باید تصمیم میگرفت آیا یک پیمانکار بنگلادشی دیگر میتواند کار را انجام دهد یا باید از کارخانه تی.اند.تی در چین استفاده کند.