By Teppo fellin
نوشته: تپو فلین
ترجمه: حسین حسینیان
رایجترین پرسشی که مدیران از من میپرسند، این است: «استراتژي ما چه باید باشد؟» به اکثر این پرسشکنندگان میگویم که این را نباید از من سوال کنند (و این آنها را شگفتزده میکند). اگر بخواهم بهصراحت بگویم آنها نباید به گفتههای هیچکس از بیرون سازمان خود تکیه کنند.
بیتردید هیچ کمبودی در رابطه با مشاوران گرانبهایی که مشتاق به پاسخدادن پرسشهای عظیم هستند وجود ندارد. البته توصیه در مورد «بهترین» استراتژی را هم میتوان در همه کتابهای مدیریت یافت.
اما مدیران باید مصرفکننده شکاک مشاورههای بیرونی استراتژی باشند. مشاوره بیرونی استراتژی میتواند بسیار گران (و خطا) باشد. در بدترین حالت، چنین توصیههایی شامل حرفهای کلی و پیشپاافتاده درباره «اهرمکردن قابلیتهای باز» یا «همافزاییها» است.
بهطور فزاینده، بهترین منبع برای بینش درباره استراتژي (بهویژه استراتژی برای شرکت شما) در درون شرکت خودتان و در سینه کارکنانتان نهفته است. عجیب است که شرکتها اغلب منابع گزافی را صرف مشاورهگرفتن از بیرون میکنند، در عین حال کارکنانی که بهترین ایدهها را درباره استراتژی دارند را نادیده میگیرند و شاید شاهد رفتن آنها از سازمان خود میشوند.
شرکت والتدیسنی در دهه 1960 را بهخاطر آورید. در آن دوران، جان لاساستر (یک خالق جوان انیمیشن در دیسنی) بهشدت رایزنی میکرد تا شرکت انیمیشن کامپیوتری را جدی بگیرد. طبق سابقه، مزیت دیسنی در تولید فیلمها و شخصیتهای کارتونی قرار دارد که در آن زمان برای پارکهای موضوعی و مجوز تولید (عروسکهای شخصیتهایش) اهرم شده بود. عجیب است که شرکتها اغلب منابع گزافی را صرف مشاورهگرفتن از بیرون میکنند،