By Richard D'Aveni
نوشته: ريچارد دی.اَونی
ترجمه: رامبد باران دوست
رهبران صنایع همیشه از قربانیشدن شركتهای خود به وسیله مدلهای كسبوكاری جدید یا تكنولوژیهای ویرانگر در هراسند. اما تحقیقات جدید نشان میدهند كه از لحاظ استراتژیك بهتر است حاكمان بازار به جای نادیده گرفتن یا تسلیم انقلاب شدن به مقابله با آن برخیزند.
حاكمان موفق برای بازداشتن، تعدیل و یا در صورت لزوم، خنثیسازی یك تهدید انقلابی بر پنج رویكرد تكیه دارند. شركتی كه یك انقلاب را در مراحل آغازین شناسایی كرده میتواند از استراتژیهای بازدارنده سود برد. با ایجاد موانعی چون افزایش تغییر منبع، تبلیغات منفی، حاكمان بازار اغلب میتوانند میزان مقبولیت یك انقلابی نوپا را محدود سازند و بسیاری از مواقع هم انقلاب در همین مرحله مضمحل میشود.
اگر چنین نیز نشود، اقدامات بازدارنده به شركت فرصت میدهد تا انقلاب را شكل دهد و بدین ترتیب، به جای پیشیگرفتن بر شركت به عنوان مكمل نقاط قوت آن عمل كند. حتی نیز اگر تلاشهای شكلدهی با شكست مواجه شوند، به حاكمان بازار این فرصت را میدهند تا در مورد چگونگی هضم این تهدید از طریق جذب قابلیتها و تكنولوژیهای جدید در درون شركت بهنحوی كه به نقاط قوت و قابلیتهای موجود آن آسیب نرساند، كار كند.
هنگامی كه انقآب به درجهای از پیشرفت رسیده باشد كه متوقف كردن آن ممكن نباشد، حاكم بازار باید حملات شدیدتری را در دستوركار خود قرار دهد. استراتژیهای خنثیسازی با انقلاب مواجهه رودررو كرده و به آن خاتمه میدهند و در این راه از تاكتیكهایی چون ارائه رایگان مزیتهای عرضهشده توسط انقلابیون بهره میگیرند. استراتژیهای بیاعتبارسازی به رهبر بازار فرصت میدهند تا بر انقلاب پیشی گرفته یا از آن اجتناب كنند.
نیازی نیست این پنج رویكرد استراتژیك به صورت مجزا بهكار روند، رهبران اندیشمند كسبوكار انقلابها را رهبری نمیكنند، آنها میدانند كه انقلابها ممكن است زیاد دوام نیاورند. در عوض، آنها ترجیح میدهند به رهبری ضدانقلاب بپردازند.