By Eric Bonabeau and Christopher Meyer
نوشته: اریک بونابو و کریستوفر مایر
مورچهها و زنبورها، چه ارتباطي به كسبوكار دارند؟ به نظر ميآيد كه خيلي زياد. حشرات اجتماعي به طور انفرادي هوشمندي اندكي دارند و كار جمعي آنان فوقالعاده خود-نظم و بدون سرپرستي است. با اين وصف، به طور جمعي قابليت پيدا كردن راهحلهاي كارامد را براي مشكلات دشوار دارند و ميتوانند به طور خودكار با محيطهاي در حال تغيير سازگار شوند.
در طول 20 سال گذشته، نويسندگان مقاله و ساير پژوهشگران، براي توصيف اين پديده كه «هوشجمعي» ناميده شده است، مدلهاي رياضي بسيار دقيقي را ايجاد كردهاند و اكنون اين مدلها را در كسبوكار مورد استفاده قرار ميدهند. پژوهش آنان در واقع به شركتهاي مختلف كمك كرده است تا روشهاي كارامدتري را براي برنامه زمانبندي شده استفاده از تجهيزات كارخانه، تقسيم وظايف در بين كارگران، سازماندهي كاركنان و حتي طرحريزي راهبرد به وجود آورند.
به طور مثال، تقليد روشي كه مورچهها از آن براي پيدا كردن كوتاهترين مسير به يك منبع جديد تدارك غذا استفاده ميكنند، پژوهشگران شركت هيولت-پاكارد را هدايت كرد تا برنامههاي نرمافزاري را طراحي كنند كه بتوانند كارامدترين روش براي فرستادن خطوط شلوغ تلفن بر روي يك شبكه مخابراتي را پيدا كنند. شركت ساتوست ايرلاينز از مدل مشابهي براي كارامدي مسيريابي حمل بار استفاده كرده است.
به نظر ميرسد كه زنبورهاي عسل براي واگذاري كار به كارگران، از يك قانون ساده اما موثر استفاده ميكنند آنها در يك فعاليت خاص تخصص پيدا ميكنند، مگر اينكه احساس كنند نيازي اساسي براي انجام وظيفه ديگري وجود دارد. با استفاده از اين مدل، پژوهشگران دانشگاه نورثوست سيستمي را براي رنگ كردن كاميونها ابداع كردهاند كه ميتواند به طور خودكار با شرايط متغير سازگار شود.
نويسندگان مقاله پيشبيني ميكنند كه ممكن است در آينده، شركتي كل كسبوكار خود را با استفاده از اصول هوش جمعي سازمان دهد. آنها معتقدند كه نتيجه، موسسهاي خواهد بود در نهايت خود-نظمي. شركتي كه ميتواند خود را بلادرنگ و به طور غيرارادي با بازارهاي سريعاً در حال تغيير سازگار كند.