By John Case
هيچكس فكر نميكرد تريس مكداويت، بدذات باشد. به نظر يكي از همكاران، وي دست بالا يك كارمند «بدقلق» بود.
انگيزه او هر چه بود، يك روز قبل از ترك شركت رايت ناو (كه يك خردهفروش پوشاك مد روز زنانه است) اين متخصص 26ساله كامپيوتر به پروندههاي منابع انساني دسترسي پيدا كرد و از طريق پست الكترونيكي دستمزد كاركنان را به همه آنها اطلاع داد. اكنون همه از دستمزد يكديگر اطلاع دارند. آنها يا از اينكه دستمزدشان بسيار كم است، عصباني هستند يا از اينكه دستمزدشان بيش از ديگران است، شرمنده هستند. اكنون همه از نابرابريهاي دستمزد اطلاع دارند و مديرعامل شركت ناگزير است كاري براي خواباندن سروصداها صورت دهد.
مشاوران معتمد با وي در باره گزينههايي كه پيش رو دارد، بسيار گفتگو كردهاند و نهايتاً دو نظر مخالف از اين گفتگوها برآمده است: قائممقام منابع انساني، طرفدار رويكرد «اگر يك ليمو داشته باشيد ميتوانيد ليموناد هم بسازيد» است. وي معتقد است كه اعلان دستمزدها باعث تضمين عدالت شده و كاركنان را به عملكرد بهتر وادار ميكند. در حالي كه مدير امور مالي معتقد به محدود كردن زيانهاي اين رخداد است. وي ميگويد، بايد عذرخواهي كرد، نظام دستمزد شركت را پالايش نمود و به محرمانه نگهداشتن (يا حداقل تلاش براي اين كار) ادامه داد.
مديرعامل شركت، كدام يك از اين عقايد را بايد بپذيرد؟ شايد هم ديدگاه بينابيني را بايد اتخاذ كند؟ او بايد با اين معضل چگونه برخورد كند؟ در اين موردكاوي خيالي، چهار تحليلگر راهحلهاي خود را ارائه ميكنند.