By Rosabeth Moss Kanter
نوشته: روزابت ماس كانتر
ترجمه: عاطفه پاشازاده
نوآوری گرچه هرگز مدروز نبوده، ولی همیشه دچار رونق یا رکود شده و هر ششسال یکبار (یعنی بهاندازه هر نسل مدیریتی) بهعنوان عامل رشد هویدا میشود. اغلب بعد از گفتههای اغراقآمیز درباره نوآوری، اجرایی ضعیف و نتایجی ناپایدار دیده میشود و گروههای نوآوری در تلاش برای کاهش هزینه منحل میشوند. هر نسل مشتاقانه در طلب نوآوری برمیآید و با همان چالشهای کشنده نوآوری روبهرو میشود که اغلب ناشی از تنش بین حفظ جریانهای درآمدی موجود و حمایت از مفاهیم جدیدی است که ممکن است برای موفقیت آتی ضروری باشند.
در این مقاله، روزابت موسکانتر، استاد مدرسه بازرگانی هاروارد به چهار موج شورواشتیاق برای نوآوری میپردازد که خود طی 25 سال مشاهده کرده است. او اشتباههای قدیمی را تشریح میكند که شرکتها در راهبرد، فرایند، ساختار و مهارت نوآوری مرتکب میشوند و ایدههای خود را با مثالهای واقعی مثل ای.تی.اند.تی، تیمبرلند و اوشناسپری بیان میکند.
یکی از اشتباههای راهبردی معمول، زمانی است که مدیران موانع بزرگی ایجاد کرده یا دامنه فعالیتهای نوآوری را کوچک میکنند. برای مثال، کواکراوتس در دهه 1990 آنقدر سرگرم تغییرات کوچک شد که فرصتهای موجود در زمینه توزیع را از دست داد. اشتباه متداول دیگر در زمینه فرایند، زمانی است که مدیران فعالیتهای نوآوری را با اتخاذ رویکردهای برنامهریزی، بودجهریزی و بازبینی مشابه و انعطافناپذیری که در کسبوکارهای موجود بهکار میروند سرکوب میکنند. به این ترتیب، افراد را از عمل به اقتضای شرایط مایوس میکنند. کانتر میگوید، هنگامی که شرکتهایی همانند اروالکترونیکس قصد دارند کسبوکاری برخط (آنلاین) ایجاد کنند باید برای جلوگیری از تداخل فرهنگها و دستورعملها به نحوه ساختاربندی نهادهای جدید در مقابل نهادهای موجود دقت کنند. نکته آخر آنکه شرکتها اغلب بعد انسانی نوآوری را کمارزش جلوه داده و سرمایهگذاری اندکی در آن میکنند. برای مثال، قبل از آنکه تلاشهای افراد نتیجه دهد، آنها را ارتقا داده و از تیمهای نوآوری خارج میکنند.
کانتر پندهای عملی برای پرهیز از این دامها پیشنهاد میدهد.