By Clayton M. Christensen/ Heiner Bumann/ Ruddy Ruggles/ Thomas M. Sadtler
نوشته: کلیتون کریستینسن و هاینر باومن و رودی راگلز و توماس ساتلر
ترجمه: محمدحسن محبیان
کشورها، سازمانها و افراد در سرتاسر جهان منابع مالی بسیاری را صرف حلوفصل معضلات اجتماعی میکنند. اما این تلاشها اغلب محکوم به شکست است. سرمایهگذاری در مسیر نادرست مهمترین دلیل این شکستهاست. بیشتر منابع مالی که برای فعالیتهای ابتکاری اجتماعی در نظر گرفته شده به سازمانهایی اعطا میشوند که هدف از آنها حمایت از گروههای خاص و اغلب با استفاده از راهحلهای پیچیده است. این سازمانها کمتر به افرادی خدمترسانی میکنند که میتوان با گزینههای سادهای آنها را راضی نگاه داشت.
اما راه موثری برای خدمترسانی به جمعیت محروم از آن وجود دارد. نویسندگان مقاله این راه را «نوآوری آسانساز» مینامند. طبق مدل نوآوری ویرانساز کریستنسن، نوآوریهای آسانساز با ارائه جایگزینهای ساده و مناسب به مشتریان محروم با حاكمان صنایع بهچالش برمیخیزند. نوآوریهای آسانساز راهحلهای خوبی برای مشکلات اجتماعی نادیده یافته و از این طریق از وضعیت جاری فراتر میروند. البته، نوآوریهای آسانساز برخلاف نوآوریهای ویرانساز بر ایجاد تغییر اجتماعی متمرکز شدهاند.
نوآوران آسانساز با پنج شاخص معرفی میشوند. اول، آنها از طریق شاخصسازی و همانندسازی تغییرات اجتماعی اصولی را بهوجود میآورند. دوم، نیازی را مرتفع میکنند که یا بیش از حد برآورده شده یا اصلاً برآورده نشده است. سوم، محصولات و خدماتی عرضه میکنند که از محصولات موجود سادهتر و ارزانترند و ممكن است دارای كیفیت پایینی باشند، ولی مردم این خدمات را كافی و مناسب میدانند. چهارم، منابعی را به روشهایی تولید میکنند که برای رقبای مسلط جذابیتی ندارند. پنجم، اغلب از آنها غفلت شده، تحقیر شدهاند یا حتی توسط سازمانهای موجود ترغیب شدهاند، سازمانهایی که راهحلهای نوآوران آسانساز را پایدار نمیدانستند.
همانطور که نویسندگان با طرح مثالهایی در زمینه خدمات بهداشتی، آموزشی و توسعه اقتصادی نشان میدهند، گروههای انتفاعی و غیرانتفاعی هر دو به دنبال راههایی برای خلق نوآوری آسانساز هستند که محرک تغییر اجتماعی است.