ترجمه: مینا هامون
در سالهای اولیه قرن بیستم، تشکیلات راهآهن پاسیفیک و پاسیفیکجنوبی، هشتادهزار نفر را استخدام کرده و توانست بیش از 55هزار مایل خطآهن و کشتیهای بخار را در سراسر آمریکایشمالی مدیریت کند. این سازمان در زمان خود در مقایسه با شرکتهای راهآهن متعدد و کوچکتر، یکی از بزرگترین و پیچیدهترینها بود. در حالی که این سازمان رشد میکرد و تحکیم میشد، رهبران آن باید راهی برای هماهنگی واحدهای متعدد تشکیلات (از نظرسنجی و مهندسی گرفته تا زمانبندی، بودجه، توزیع و حسابداری) در یک مقیاس بیسابقه بیابند.
بخشی از پاسخ در نمودار سازمانی عملیات شرکت قرار دارد: مثالی از ابزار یک مدیریت منطقی. این نمودار که در سال 1910 در نشریه «اداره راهآهن» به چاپ رسید، مسیرهایی را به تصویر میکشد که ریاست سازمان از طریق آنها گزارشها و پیشنهادهای هر شعبه را گرد میآورد تا در عین آنکه هر یک از خطوط آهن بهطور مستقل اداره میشوند، بتواند تصمیمهای استراتژیک را در راس این زنجیره اتخاذ کند. همانطور که جولیوس کراتاشنیت، مدیر تعمیر و بهرهبرداری شرکت در سال 1909 اظهار داشته، «اصل کلی شرکت آن است که داراییهای مختلف مجموعه باید با یکدیگر در ارتباطی تنگاتنگ باشند و در عین حال استقلال زیرمجموعهها در مقیاس کامل حفظ شود.»