گروه محصولات

عنوان مقاله: نقش هنر در مدیریت

گزيده مديريت 74

نوشته: همایون حاجیخانی

مدیریت، دانش، فن و هنر توامان هم‌دل‌ساختن عزم‌های هم‌مسیر، اما پراكنده و مردد است: تبدیل تهدید روبه‌رویی و هم‌كاهی در عرصه تكاپویی جمعی، به فرصت تشدید، هم‌افزایی و هم‌پوشی توش و توان.

 هر سازمانی به اندازه وسع خود از طبایع و نگرش‌های گوناگون و مختلف آكنده است. حتی اگر تعریف روشن و شفافی از اهداف كلان و سوق‌الجیشی آن منظومه انجام شده باشد (كه خود نیز حركتی مدیریتی به‌حساب می‌آید!) باز هم در روش‌ها، نحوه رسیدن به آمال، سلایق و روحیات، افراد و اعضا چنان متفاوتند كه اگر آرایه و تنظیم درستی نگیرند به محو و كم‌رنگی مقاصد اصلی مجموعه و چالشی نفس‌گیر منجر می‌شوند. در چنین معركه‌ای، دانایی و فن‌بلدی مدیر از لوازم و اسباب نخستین است تا سازمان را از تقابلی زیان‌بار به تعاملی راه‌انداز پیش راند و برآیندی دلخواه را حاصل آورد. اما این همه در عین لزوم، كفایت یك راهبری پیشتاز و توسعه‌نگر و فردابین را نمی‌شاید. عقل خشك علم‌مدار برای نشستن بر مسند تصمیم آدمیان (و نه ماشین‌ها!) به لطف و نرم‌سازی و دلنوازی لطیف جذابی چون هنر محتاج و منتظر است. برای كمال و جلال خویش، فرامین ذهنِ مشق‌دیده و مجرب هم توسل به هنر را می‌جوید.
 مدیران موفق هنرمندان باخردی هستند كه فن‌شناسانه راهبری اركسترهایی با ساز و ضرب‌های متعدد و رامشگرانی با مهارت‌هایی ناهم‌گون را به‌عهده می‌گیرند و تكثر نت‌ها و نیت‌های ادوات و مجریان و تَلون حوصله مستمعان و مشتریان، از دست نمی‌بَردشان و از پا نمی‌اندازدشان
انصراف از نظر