بهجاي مزيت رقابتي، بر رشد ارزشآفرین تمركز کنید.
اگر از مديران بخواهيد راهبرد را تعريف كنند، احتمالا بيشترشان چنين تعريفي ارائه ميدهند: راهبرد شامل كشف و هدفگيري بازارهاي جذاب و سپس، ایجاد جایگاههایی است كه مزيت رقابتي پايدار در خود نهان دارند. شركتها اين جایگاهها را بهواسطه پيكربندي و چيدمان منابع و فعاليتها كسب ميكنند تا ارزشي منحصربهفرد يا ارزشي متعارف با هزينهاي بسيار پایین به مشتريان ارائه دهند. اين ديدگاه از راهبرد همان است كه در دورههاي دانشکدههای كسبوكار در سراسر دنيا تدريس ميشود
نويسنده معتقد است، متاسفانه سرمايهگذاران به مديران ارشد براي اشغال و دفاع از جایگاههاي بازار ارج نمينهند. بازارهاي سهام مملو از شركتهايي با جایگاههاي قدرتمند و قیمت سهام کمرشد هستند. استمرار بازده مالي گذشته، حتا اگر بسيار قابلتوجه باشد نيز موجب افزايش چشمگيري در قيمت سهام نميشود. شگفتیهاي مثبت امروز بايد ارزشي بيش از شگفتیهاي ديروز داشته باشد.
زنگر معتقد است آزاردهندهترين چالش راهبردي يك مدير نه کسب يا پايدارسازي مزيت رقابتي، بلكه استمرار ارزشآفرینی است. وي «نظریه سازمان» را ارائه ميدهد كه نشان میدهد يك شركت دقيقا چگونه به ارزش دست يابد. او با مروري بر تاريخچه دیسنی و اپل، تقویتکنندههای نظریه سازمان را شرح ميدهد و نشان میدهد نظریه سازمان چه نقشی در انتخاب گزينههاي راهبردي دارد و يادآور ميشود چه روي خواهد داد اگر يك شركت بينش نسبت به نظریه خود را به دست فراموشي بسپارد.