نوشته: گری همل
مديران ارشد متوجه نيستند، اما سلسلهمراتب مديران، باري سنگين را بر سازمانها تحميل ميكند: مديران گران هستند، ريسك تصميمهاي بد را افزايش ميدهند، اختيار كاركنان را سلب ميكنند و رشد را كند ميسازند. در حقيقت، مدیریت کمکاراترین فعالیت در سازمان است. به ساعات بیشماری فکر کنید که رهبران تیمها، روسای بخشها و قائممقام مدیرعامل، برای سرپرستی کارهای دیگران اختصاص میدهند. بیشتر مدیران سخت کار میکنند و مشکل از جانب آنها نیست. ناکارامدی از مدل مدیریت پرمشغله سرچشمه دارد که هم دستوپاگیر است و هم پرهزینه. در عمل، مديريت ميتواند كمكاراترين فعاليت در هر شركتي باشد. با اين وجود، آشكار است كه سازوكارهاي بازار نميتوانند بهتنهايي ميزان هماهنگي و كنترل مورد درخواست بسياري از شركتها را فراهم سازند. آيا راهي وجود دارد كه انعطافپذيري يك سيستم بازار و نظم سلسلهمراتبي قواميافته (بدون فراساختار مديريتي) را بهدست آورد؟ مورنينگاستار (رهبر جهاني فراورش گوجهفرنگي) ثابت ميكند كه وجود دارد.
مورنينگاستار (شركتي كه در بيست سال گذشته رشدي دورقمي را شاهد بوده) هيچ مديري ندارد. بله درست است: هيچ رييسي، هيچ عنواني و هيچ ترفيعي. كاركنان آن بايد خود را مديريت كنند. آنها مسئوليتها را با همتايان خود بهمذاكره ميگذارند، همه ميتوانند دستور خريد صادر كنند و هر فردي مسئول كسب ابزارهاي لازم براي انجام كار خود است. تصميمها درباره حقوقومزايا در كميتههاي محلي اتخاذ ميشوند كه توسط كاركنان انتخاب ميشوند و ميزان دستمزد بازتابنده كمكي است كه افراد ميكنند، نه موقعيت و مقام آنها. اگر هم كاركنان خود را با بار اضافي احساس كنند يا نقشي جديد را ضروري يابند، بهراحتي دستبهكار ميشوند و فرايند استخدام افراد جديد را راه مياندازند.
مدل خودمديريتي مورنينگاستار دو ويژگي دارد: بيانيه ماموريت شخصي و تفاهمنامه همكاران (يا بهاجمال كلو). در يك بيانيه ماموريت شخصي، هر كارمند بهطور خلاصه ميگويد كه چگونه به شركت در رسيدن به اهدافش كمك خواهد كرد. كلو كه هر ساله توسط همكاران چكشكاري ميشود، برنامهاي عملياتي براي برآوردن اين هدف است. يك كلو حدود سي زمينه فعاليت را پوشش ميدهد و شاخصهاي عملكردي مرتبط را بهتفصيل تعريف ميكند.