ترجمه: غلامرضا قرباني
در ژوئن گذشته، فرصتي دست داد تا اوقاتي را در شيلي با فيليپه كست (وزير جديد برنامهريزي) و تعدادي از همكارانش بگذرانم. يكي از موضوعاتي كه در مورد آن صحبت كرديم، طرح پسانداز بازنشستگي در شيلي بود.
طبق قانون، يازده درصد حقوق هر كارمند بهطور خودكار به يك حساب بازنشستگي منتقل ميشود. كاركنان، سطح ريسك مورد نظر خود را با توجه به محدوديتهاي زير انتخاب ميكنند: آنها نميتوانند صد درصد سهام يا صد درصد اوراقبهادار را انتخاب كنند و درصد سهام انتخابي آنها هم با افزايش سن كاهش مييابد. زماني كه كاركنان به بازنشستگي ميرسند، پساندازهاي آنها تبديل به مستمري ميشود. دولت، حقوق مستمري بازنشستگان را در گروههاي 250هزارتايي به مزايده ميگذارد.
اين رويكرد هوشمندانه، چالشهاي رفتاري و نهادي پيچيدهاي را حل ميكند. از نظر رفتاري، ميفهمد كه افراد در دو جنبه از برنامهريزي مالي براي بازنشستگي خوب ظاهر نميشوند (تصميمگيري براي پسانداز و حذف ريسك در سالهاي بعد) و آنها را مجبور ميكند به روش بهتري اقدام كنند. همزمان، سيستم به اين قضيه اذعان دارد كه افراد ثبتنامكننده در طرحهاي بازنشستگي بهطور معقول و بهخوبي ريسك خود را مديريت ميكنند. بنابراين، گزينههاي سرمايهگذاري به افراد واگذار ميشوند، اما محدوديتهايي هم براي رفتار پرمخاطره، بهخصوص با بالارفتن سن افراد و زماني كه انتخابهاي ناصحيح ميتواند خسارات جبرانناپذيري در پي داشته باشد اعمال ميشوند.
[1] . دان آريلي ، استاد اقتصاد رفتاري در دانشگاه دوك و مولف كتاب «نامعقولي قابلپيشبيني» (انتشارات هارپركالينز، 2008) است.