By Katherine Xin/ Vladimrpucik
نوشته: كاترين زين و ولاديمير پوچيك
ترجمه: محمدرضا وزيرزاده
برای مایك گریوز، زندگی در شانگهای از خوش هم خوشتر میگذرد. وی مدیركل یك شركت امریكایی پوشاك است و در واحدی با سرمایهگذاری مشترك پنجاهپنجاه با یك شركت چینی در شانگهای مستقر شده است. فرزندان وی به بهترین مدرسه میروند، در یك محله زیبای مخصوص مدیران خارجی زندگی میكند و شركت هزینه راننده و پرستار بچهها را میپردازد.
حداقل از دید مدیران چینی و مقامات دولت محلی، مایك این واحد را به موسسه موفقی بدل كرده است. موسسه بافندگی ژونگلیان، توانسته است سه واحد زیانده را تملك كرده و آنها را متحول كند. اكنون تعداد كاركنان آن از چهارصد به 2300 نفر رسیده است.
اما رییس، یعنی مدیرعامل شركت امریكایی هارتلنداسپیندال، عقیده دیگری دارد. وی معترض است كه بازده چهاردرصدی تاسفآور بوده و باید بیش از اینها باشد. وی در فكر كسب بازده بیستدرصد است كه از نظر وی مستلزم اخراج 1200 نفر از كاركنان است. وی در عین حال به بخش گرانقیمت بازار كشباف چشم دوخته و چنین اقدامی به معنای رعایت استانداردهای كیفی سختگیرانهتری نسبت به گذشته است.
برای كاملشدن مصیبت، اكنون مدیران چینی درصدد یك تملك چهارم برآمدهاند و امیدوارند اینكار واحد را در موقعیتی قرار دهد كه بتواند نامتجاری خاص خود را برای پوشاك بهصبت رساند. اقدامی كه مسلماً به قیمت سالها كاهش بازدهی و سودآوری منجر خواهد شد.
آیا مایك میتواند تمامیت این واحد همكاری مشترك را حفظ كند؟
چهار صاحبنظر زیر، دیدگاههای تخصصی خود را درباره این موردكاوی فرضی ارائه میكنند: اریك جوگیر، رییس بخش سرمایهگذاری شركت میشلن در شانگهای؛ دیتر توروسكی، مدیركل بخش تملك و ادغام مورگاناستنلی لندن؛ دیوید ژو، از مدیران مككنزی در شانگهای و پل بیمیش، مدیر موسسه مدیریت آسیایی در مدرسه بازرگانی ریچارد آیوی، وابسته به دانشگاه اونتاریو غربی.