By Diane L.Cotu
نوشته: دایان کوتو
ترجمه: عاطفه پاشازاده
هری بیچمن، مدیرعامل شركت مشاوره پیرس و شركا میگوید: «وضعیت بدتر از آنچه فكر میكردم بود.» این مدیر پرمشغله، آخرین مرحله سفرش را به شبكه جهانی دفاتر پیرس بههمراه همسرش در سوییت هتلی در آمستردام میگذراند. او تعدادی كاغذ در دست داشت: پیامهایی كه كارمند برجسته و دستپروردهاش، كاترینا والدبرگ چند بار ارسال كرده بود. او هشدار میداد پایان دنیا نزدیك است و «كسی خواهد مرد».
هری انتظار چنین رفتاری را از كاترینا نداشت. او پس از فارغالتحصیلی از آكسفورد با طراحی بخش رفتار سازمانی پیرس برای خود شهرتی دستوپا كرده بود. كاترینا در 27 سالگی یكی از جوانترین شركای پیرس بود.
اما هری نمیتوانست بداههگویی او را در رایانامههایی كه برای یكی از مدیران دفتر برلین ارسال كرده فراموش كند. این پیامها یاوهگوییهایی بیش نبودند و در صورت افشا، آبروی او را بهخطر میانداختند. هری نمیتوانست ازگزارش رونالد فورولی، مدیر دفتر برلین و مجادله لفظی او و كاترینا یا ناهار كاترینا با یكی از مشتریان پیرس كه در آن كاترینا در مورد نقش الفبا در آفرینش جهان صحبت كرده بود، صرفنظر كند.
هری، گفتوگو با كاترینا را در برنامه بازگشت به برلین قرار داده است. او چه باید به كاترینا بگوید؟ آیا تا بازگشت به برلین دیر نخواهد شد؟ در این موردكاوی خیالی، چهار صاحبنظر دیدگاه خود را بیان میكنند. این افراد عبارتند از: كِی ردفیلد جامیسون، استاد روانپزشكی و یكی از نویسندگان كتاب بیماری روانافسردگی؛ دیوید مین، یكی از مدیران سابق مكنزی و شركا؛ نورمن پرلاستاین، سردبیر مجله تایم اینكورپوریتد و ریچارد پریموس، استادیار حقوق در دانشگاه میشیگان.