نوشته: دکتر احمد عيسی خانی
هرگاه صحبت از شیوه آموزش در یک رشته علمی میشود اولین پرسشی که به ذهن میآید این است که فلسفه، ماهیت و کارکرد آن رشته چیست و در دنیای واقعی چگونه کار میکند؟ مدیریت نیز از این قاعده مستثنی نیست. مدیریت تاریخچهای طولانی دارد و نماد بارز آن وجود تمدنهای بزرگی است كه نشانههایی از آن از هزاران سال پیش برجای مانده است و مستنداتي كه اندیشههای مدیریتی خردمندان بزرگ را تبیین کردهاند. اما از سرآغاز مدیریت نوین که امروزه در محافل دانشگاهي تدريس ميشود و در سازمانهای شکل گرفته بعد از انقلاب صنعتی رواج یافته است اندکی بیش از یک قرن میگذرد. از همان آغاز شکلگیری مدیریت نوین امروزی پرسشها بر سر علم يا هنر بودن مدیریت آغاز شد و تاکنون این بحثها هم به سرانجام مشخصی نرسیده است. هرچند مدیریت امروزي با سابقهاي بیش از یک قرن هم اکنون از نظر تکامل و بلوغ در سطح بسیار بالایی قرار دارد، ولی به قول پیتر دراکر اندیشمند فقید مدیریت جامعه امروز همچنان از سوء مدیریت رنج میبرد و منشا بسیاری از گرفتاریها و نابسامانیها از كژکارکردیهای مدیریت است. دستاوردهاي يك قرن گذشته و تحولات عمیق حوزه مدیریت و کسبوکار میطلبد در چنین شرایطی با بهرهگیری از تجربیات گذشته و استفاده از یافتههای پژوهشي و تحلیلهای بسترشناسانه نسل جدیدی از مدیران و رهبران آینده کسبوکار تربیت شوند. با پذیرش ضرورت تربیت نسل فعلي و آتی مدیران و رهبران کسبوکار پرسش دومی مطرح میشود که چگونه و با چه شیوهای رهبران و مدیران فعلي و آتی کسبوکار را باید تربیت کرد؟