By Walter Kuemmerle
نوشته: والتر کومرل
ترجمه: مهندس فضل اله امینی
گِرِگ مكنالي واقعاً به تنگنا افتاده بود. اين مديرعامل شركت نوپاي نرمافزاري ديتاكلير در كنار رودخانه آلتا در نروژ ايستاده بود و به گزينهها فكر ميكرد. همين چند هفته پيش، او همكارانش را به جشن پنج ميليون دلار فروش نخستينِ فراورده شركت دعوت كرده بود كه قرار بود در خارج از شركت در شهر مونتانا برگزار شود. اين فراورده، كليركلاد نام داشت، كليركلاد يك بسته نرمافزاري پرقدرت است كه به درد تحليل دادهها ميخورد. در ضمن، يكي از هدفهاي وي از برگزاري آن مراسم، رايزني با شركتكنندگان در بارة گسترش دامنه فروش كليركلاد، از پايگاه كنوني آن در ارتباطات و خدمات مالي به بازارهاي شيميايي، پتروشيمي و دارويي بود.
اما آن ماجرا مربوط به زماني ميشد كه هنوز مدير فروش لايق و موفق شركت، يعني سوزان موسكوسكي، مثل صاعقه بر او فرود نيامده و خبر شركت ويزيدت را نداده بود. از قرار معلوم اين شركت نوپاي انگليسي مشغول آزمايش يك بسته نرمافزاري ساخت خود بود كه همان كار را ميكرد و قرار بود چند هفته ديگر روانه بازار شود. سوزان كه به دفتر گِرِگ آمده بود تا اين خبر را بدهد، گفته بود: «ما بايد براي برخورد با اين نوع رقابتها دنبال راهبردي بگرديم كه همه آن را قبول داشته باشيم، اگر آنها به كارشان ابعاد جهاني دهند و ما اينجا در امريكا اين پا و آن پا كنيم، كلكمان را ميكنند.»
به دنبال شنيدن اين خبر، گِرِگ دستوركار جلسه را تغيير داد و از سوزان خواست كه انواع گزينههاي شركت براي آغاز فعاليتهاي جهاني را در آن جلسه ارائه دهد. جلسه دو هفته پيش برگزار شد، و در آن همگان توافق كردند كه شركت در بازار اروپا حضور پيدا كند و اگر توانست در ژاپن هم دفتري باز كند. تنها موضوعي كه باقي مانده بود اين بود كه آيا شركت بايد اين كار را به اتكاي خودش و از صفر شروع كند يا با مشاركت كارگزاراني محلي.
اما در حالي كه گِرِگ در كنار آلتا ايستاده و براي گرفتن ماهي آزاد قلاب ميانداخت، انواع پرسشها به مغزش هجوم آوردند. آيا واقعاً ديتاكلير محتاج فعاليتهاي جهاني است؟ آيا به جاي جهاني شدن نميتواند كار خود را به ديگر بازارهاي داخلي توسعه دهد؟ آيا ميتواند در آن واحد هر دو كار را بكند؟ آيا شركت از عهده اين كار برميآيد؟ در اين موردكاوي خيالي چهار كارشناس نظر خود را با او در ميان ميگذارند.