مدير مهندسي شرکت ژنراتور نمونه، موفق به جذب يک کارشناس نخبه، متخصص و بااستعداد اما بدقلق میشود. آن دو بهکمک هم موفقيتهاي چشمگيري بهدست ميآورند. پس از مدتي، انتظارات کارشناس به قدري بالا ميرود که مدير نمیتواند جوابگوي آن باشد. همه اينها در حاليست که مدير مهندسي احساس میکند سازمان، او را با مشکلاتش، تنها، رها کرده است.
آقاي اميرخاني احساس ميكرد در بنبستي به دام افتاده است. در نظر او ديگر هيچ اميدي براي حل اين مشکل وجود نداشت. روز سختي را پشت سر گذاشته بود. دو قرص سردرد برداشت و با ليوان آب سردي يکجا قورت داد. بعد با حالتي متفکرانه به بالکن کوچک خانه رفت تا هوايي تازه کند. چرا بايد کار به اينجا ميرسيد. چند سال پيش، وقتي او نزد مديرعامل رفته و مجوز جذب يک نيروي متخصص را گرفته بود، تمام سعي خود را بهکار برد تا بتواند يک بار هم که شده فارغ از تحميلها و توصيههاي اين و آن، نيروي نخبه و شايستهاي را جذب کند. آقاي اميرخاني مدير مهندسي شرکت ژنراتور نمونه بود كه بهطور تخصصي در زمينه توليد انواع ژنراتور فعاليت ميكرد. او در آن زمان براي پيشبرد برنامه توسعه کارخانه، احتياج مبرمی به جذب يک طراح درجه يک محصول داشت. مراحل درج آگهي که به پايان رسيد، او به همراه روساي ادارههاي تحت نظر خود از داوطلبان، آزمونهاي کتبي و شفاهي به عمل آورد و پس از مصاحبه حضوري با تکتک آنها، بالاخره مهندس جواني را به استخدام شرکت درآورد. در آن زمان، آقاي شفيعي چندسالي بود که با مدرک فوقليسانس مهندسي برق از بهترين دانشگاه کشور فارغالتحصيل شده و در يک سازمان وابسته به وزارت نيرو بهعنوان مسئول يک پروژه متوسط مشغول بهکار بود. اما پس از اينکه با تغيير مديرعامل، اغلب برنامهها و پروژههاي آن سازمان دچار وقفه شدند، آقاي شفيعي بهدنبال کار جديدي بود که با آگهي شرکت ژنراتور نمونه روبهرو شده و به استخدام اين شرکت درآمد.
اوايل کار، همه چيز بهخوبي پيش ميرفت و هر دو طرف از همكاري با يكديگر راضي بودند: آقاي اميرخاني از جذب چنين نيروي نخبه و باهوشي که ميتوانست موجي از خلاقيت و نوآوري را در واحد مهندسي ايجاد کند و آقاي شفيعي از محيط آرام و شرايط خوبي که در شركت جديد پيدا کرده بود. او ديگر دغدغه تغييرات در وزارتخانه را نداشت و ميتوانست در محيط بهنسبت کوچک اما پرتحرکي به کار خود بپردازد. احساس میکرد در محيط جديد، کار او ارج و قرب بيشتري دارد و بهواسطه حمايت آقاي اميرخاني توسعه شغلي او راحتتر ميسر خواهد شد. آقاي اميرخاني چند پروژه کوچک طراحي را به آقاي شفيعي سپرد و از نتيجه کار شگفتزده شد. او بهراستي کارشناس نخبهاي بود و ميتوانست با امکانات موجود، با استفاده از دانش، تخصص، خلاقيت، پشتکار و آشنايي خود به استانداردها و ابزارها، خروجي بينظيري را براي شرکت به ارمغان آورد....
سه صاحبنظر دیدگاههای خود را در مورد وضعیت پیشآمده برای آقای اميرخاني بیان میکنند.