By Tihamer Von Ghyczy
نوشته: تيهامر فون گيچزي
ترجمه: محسن وارثي
این روزها که مدیران برای درک چالش های حوزه ی خود به سایر رشته ها توجه می کنند، دنیای کسب و کار پر از انواع استعاره ها شده است. استعاره ها هم علی رغم ظاهر تقریبا نامتعارفشان می توانند کاتالیزورهای قدرتمندی برای تهیه ی استراتژی های جدید کسب و کار باشند.
اما استعاره ها غالبا بد استفاده می شوند و توان بالقوه ی آن ها ناشناخته باقی می ماند. مولف مقاله معتقد است ما معمولا در استعاره های کسب و کار به جای تمایزهای نگران کننده به دنبال تشابهات اطمینان بخش هستیم. در واقع استفاده از استعاره ها برای طرح دیدگاه های استراتژیک جدید تنها زمانی کارساز است که خود استعاره ها کارایی ندارند یا دست کم به نظر نمی رسد موثر باشند.
مورد زیر را در نظر گیرید. دفتر مرکزی یک شرکت بیمه، تیمی از متخصصان را گرد آورده تا درباره ی چالش های انجام کسب و کار از طریق اینترنت بحث کنند. پس از آن که تیم پیش نویس یک برنامه ی کلان را تهیه کرد، نظر بر این قرار گرفت آن را به نمایندگی ها و دفاتر این سازمان به شدت پراکنده اعلان کنند.
در جلسه ای با مدیران ارشد شرکت، مولف مقاله در مورد بدعت های مفهومی چارلز داروین در تنظیم اصول تکامل صحبت کرد. هنگامی که مرور او بر نظریه های داروین درباره ی گوناگونی و انتخاب طبیعی راه را بر پرسش های دیگران گشود و عقیده ای بدعت گذارانه شکل گرفت: دفاتر دور دست شرکت به جای این که در این عصر دفعتا مجازی شده به صورت مانعی استراتژیک عمل کنند، می توانند به سازوکاری برای تحقق تغییر تدریجی، اما قدرتمندانه ی شرکت در پاسخ به محیط متغیر کسب و کار تبدیل شوند. اما این تنها زمانی میسر شد که استعاره ی تکاملی، کارکرد خود را از دست داد (زمانی که عناصر نظریه ی داروین آشکارا با موقعیت تنگناگونه ی شرکت بیمه در تضاد قرار گرفت) آن بینش استراتژیک واقعی پدیدار شد.
این حکایت به صورتی فشرده، مثالی از چگونگی کارکرد فرایند استفاده از استعاره ها و آن چه که مدیران می توانند از آن بیاموزند، ارائه می کند.