By James P. Womack/ Daniel T. Jones
نوشته: جیمز ووماک و دانیل جونز
ترجمه: دکتر میراحمد امیرشاهی
طی بیست سال اخیر، قیمت واقعی بسیاری از كالاهای مصرفی در جهان كاهش یافته، تنوع كالاها و محدوده شبكه فروش و عرضه آنها گسترش پیداكرده و كیفیت كالاها بهصورت مداوم بهتر شده است. پس چرا «مصرف» در بیشتر مواقع چنین ملالتآور است؟ نویسندگان مقاله معتقدند، فرایند مصرف مجبور نیست و نباید اینگونه باشد. آنها استدلال میكنند زمان آن فرا رسیده كه مبانی تفكر ناب در فرایند مصرف بهكار گرفته شده و ارزش كاملی كه مصرفكنندگان كالاها و خدمات خواهان آن هستند با حداكثر كارایی و كمترین دردسر به آنها عرضه شود.
شركتها ممكن است چنین تصور كنند كه اگر بخشی از كارها را بهعهده مصرفكنندگان بگذارند در وقت و هزینه خود صرفهجویی میكنند. اما واقعیت این است كه عكس این وضعیت صحیح است. تعداد رو به افزایشی از شركتها با افزایش كارایی سیستمهایشان در عرضه كالاها و خدمات مناسب و با سادهسازی خرید و نحوه استفاده از آن كالاها و خدمات برای مشتریانشان، توانستهاند ضمن كاهش هزینهها، از هدررفتن وقت خود و مشتریان نیز جلوگیری كنند. در این حین، اینگونه كسبوكارها مشغول افزایش اطلاعات خود از مشتریان، افزودن بر میزان وفاداری آنها و جذب مشتریان جدیدی هستند كه از رقبای دارای فرایندهای دشوار روگردانیدهاند.
خردهفروشها، ارائهكنندگان خدمات، تولیدكنندگان و تامینكنندگانی كه عادت نكردهاند از دیدگاه مشتریان خود به هزینه كل خرید آنها فكر كنند و با اصول همكاری با مشتریان به منظور بهینهسازی فرایند مصرف آنها آشنا نیستند، با چالشی واقعی روبهرو هستند.
بهكارگیری مصرف ناب مستلزم ایجاد تحولی اساسی در طرز تفكر شركتها در مورد رابطه بین عرضه و مصرف و نقشی است كه مشتریان در این فرایند بهعهده دارند. مصرفكنندگان نیز باید ماهیت روابط خود با شركتهایی را كه از آنها خرید میكنند تغییر دهند.
در سالهای اخیر، «تولید ناب» به یك مدل موفق جهانی برای فایقآمدن بر مشكلات مشابه در زمینه تولید تبدیل شده است. آیا «مصرف ناب» كه ملازم و همراه آن است، میتواند عقبافتادگی زیادی نسبت به آن داشته باشد؟