By Stefan Thomke /Eric Von Hippel
نوشته: استفان توماک و اریک فون هیپل
ترجمه: دکتر میراحمد امیرشاهی
تحقیق و توسعه فراورده، در تعداد زیادی از شركتها عامل كندكنندهای به شمار میرود. مشكل این است كه درك نیازهای یك مشتری منفرد میتواند فرایندی كمدقت و پرهزینه باشد، چه رسد به درك نیازهای همه مشتریان یا حتی گروههایی از آنها. نویسندگان مقاله در جریان مطالعاتی كه در مورد نوآوری فراوردهها در سطح صنایع گوناگون به عمل آوردند، با شركتهای متعددی برخورد كردند كه در رابطه با تحقیق و توسعه فراوردههای خود، رویكردی جدید و ظاهراً نامعقول اتخاذ كردهاند.
این شركتها به تلاشهای خود برای درك دقیق خواستههای مشتریان در مورد فراوردههای جدید خاتمه داده و در عوض، جعبهابزارهایی در اختیار آنها گذاردهاند تا فراوردههای مورد نیازشان را خود راساً طراحی كرده و توسعه دهند. انجام این كار میتواند ارزش فوقالعادهای پدید آورد، لیكن به دست آوردن آن ارزش مطمئناً فرایندی ساده و سرراست ندارد.
شركتها نه تنها باید جعبهابزارهای مناسبی بهوجود آورند، بلكه باید نسبت به بهسازی الگوهای كسبوكاری و طرز تفكر مدیریتی خود نیز اهتمام ورزند. هنگامی كه شركتها یك وظیفه بنیادی، مثل طراحی فراوردههای جدید را به مشتریان خود واگذار میكنند، باید روابط فیمابین مجدداً تعریف شود و این كار خطراتی دربردارد. به عنوان مثال، شركتهایی كه بهطور سنتی به تولید تراشههای كامپیوتری سفارشی میپردازند، هم از طراحی و هم از ساخت تراشههای تازه ارزش به دست میآورند. اكنون كه مشتریان وظیفه اصلی مربوط به طراحی را به عهده گرفتهاند، شركتهای سازنده باید توانایی خود را روی بهترین روشهای ساخت سفارشی متمركز سازند. به عبارت دیگر، محل ایجاد و به دست آوردن ارزش تغییر كرده است و لذا شركتها باید آرایش الگوهای كسبوكارشان را در راستای آن مورد تجدید نظر قرار دهند. این مقاله متضمن شرحی از اصول بنیادین این كار و نیز آموزههایی برای صنایعی است كه در صدد ایجاد چنین تغییراتی هستند.