By Jeffrey Pfeffer/ Robert I. Sutton
نوشته: جفري ففر و رابرت ساتن
ترجمه: دکتر کاوه سرمست
در بسیاری اوقات, مدیرانی که بهدنبال درمان بیماریهای سازمان خود هستند، به دانش منسوخ دوران تحصیل, سنتهای پایدار ولی اثباتنشده، الگوهایی كه با تجربه بهدست آوردهاند، روشهایی که در آنها مهارت کسب کردهاند یا اطلاعات فروشندگان، تکیه میکنند. آنها میتوانند نکاتی را از پزشکی شاهدمدار بیاموزند. پزشکی شاهدمدار جنبشی است که در دهه گذشته دانش پزشکی را با توفانی مواجه کرد. تعداد فزایندهای از پزشکان, منابع معمولی و ناقص را رها میکنند و بهجای آنها, در اندیشه تعیین, انتشار و مهمتر از همه, بهکارگیری پژوهشهایی عمیق و آزموده هستند. زمان آن رسیده که مدیران نیز چنین کنند.
بهطور خلاصه, چالش, زمینهسازی تصمیمگیریها بر مبنای آخرین و بهترین دانش کارامد است. تا حدی، اینکار در کسبوکار دشوارتر از پزشکی است. شواهد ضعیفتر هستند و تقریباً هر کس میتواند ادعا کند (و اغلب میکند) که متخصص مدیریت است. از مجموعه سرگیجهآوری از منابع (شکسپیر، بیلی گراهام، جک ولش، تونی سوپرانو, خلبانان هواپیماهای جنگی، بابا نوئل، سانتا کلاز و آتیلا) بهعنوان نصایح مدیریتی استفاده میشود. با وجود این, میتوان باور کرد اگر مدیران بر مبنای منطق و شواهد بهتری عمل کنند، شرکتهایشان در رقابت دست بالاتر را خواهند داشت.
مانند پزشکی، مدیریت نیز حرفهای آموختنی از طریق تمرین و تجربه است. با این وجود, مدیران (مانند پزشکان) میتوانند مهارت خود را اثربخشتر بهکار بندند، اگر همواره بهترین منطق و شواهد را راهنمای خود قرار دهند و اگر خستگیناپذیر در جستوجوی کسب دانش و بینش جدید از درون و بیرون شرکت خود باشند و مفروضات، مهارتها و دانش خود را دائماً بههنگام کنند.