گروه محصولات

عنوان مقاله: مدیریت در فرهنگ ایران زمین

گزيده مديريت 86

نوشته: دكتر محمدابراهيم محجوب

ویل دورانت در كتاب درس‏های تاریخ می‏نویسد: «برای كسانی كه تاریخ را تنها نه به‏عنوان یادآوری عبرت‏آمیز حماقت‏ها و جنایت‏های انسان، بلكه به‏صورت یادنامه شوق‏‏انگیز انسان‏های آفریننده نیز می‏خوانند، گذشته، تاریك‏خانه نومیدی و هراس نیست، سرزمین پهناور اندیشه است كه در آن هزاران قدیس، دولتمرد، مخترع، دانشمند، شاعر، هنرمند، موسیقیدان، عاشق و فیلسوف، هنوز زنده‏اند، سخن می‏گویند، تعلیم می‏دهند، نگارگری می‏كنند و ترانه می‏پردازند. كامروا كسی است كه پیش از مرگ تا جایی كه می‏تواند از میراث تمدن خوشه‏ بچیند و آن را به فرزندان خود نیز برساند.»

 همین تاریخ‏شناس در جای دیگری می‏نویسد، در بیش از 3500 سال تاریخ مكتوب و مدون، تنها در كمتر از 270 سال آن بشریت جنگی به‏خود ندیده است. بدین ترتیب باید بپذیریم بسا چیزها را (چه خوب و چه بد) از جنگ آموخته‏ایم. دانش و هنر مدیریت و رهبری نیز بیشتر در میدان‏ها و اتاق‏های جنگ ساخته و پرداخته شده است تا در كشتزارها و كارخانه‏ها و حتی دانشگاه‏ها. كاربرد واژگانی چون ماموریت، استراتژی، تاكتیك، هدف، رقابت، چیرگی بر حریف، مبارزه و مانند این‏ها در ادبیات مدیریت، خود به‏نوعی بیانگر همین حقیقت است.
 
دكتر پیتر كوزلوفسكی، استاد فلسفه دانشگاه آمستردام، در سخنرانی خود در كنگره جهانی انجمن بین‏المللی اقتصاد و اخلاق كسبوكار كه در جولای 2007 در كیپ‏تاون آفریقای جنوبی برگزار شد، می‏گوید: «هدف اصلی مدیریت، مدیریت بر خویش و مدیریت بر دیگران است و این موضوعی است كه در كانون اخلاق فلسفی و فلسفه سیاسی قرار دارد. مدیریت همان حكومت است، بدون قدرت سیاسی. فرمان‏روایی است بدون توسل به قدرت سیاسی یا دینی. مشروعیت مدیریت از عملكرد آن است. مدیریت مشروعیت دارد، چون كارایی را افزایش می‏دهد نه این‏كه چون از نظر سیاسی پسندیده است یا ‏كه مدیریت‏شوندگان به آن رضایت داده‏اند. وجاهت مدیریت، نه سنتی است نه رضایتی، بلكه عملكردی است. عملكرد مدیریت نشان خواهد داد كه برای مدیریت‏شوندگان سود داشته است یا زیان.»
 سخن دكتر كوزلوفسكی، سخن افلاطون را بهیاد می‏آورد. وی معتقد بود تا آن‏گاه كه فیلسوفان پادشاه و پادشاهان فیلسوف نشوند ملت آسوده نخواهد شد. این‏كه قدرت و خرد باید درهم تنیده باشند از دیرباز فكر و آرزوی نوع بشر بوده است. در فلسفه غرب، پررنگ‏ترین اشاره‏ای كه به این موضوع شده در جمهوریت افلاطون است. نظریه پرآوازه «فیلسوف-پادشاه» از آن اوست كه قدرت را به درآمیختن با خرد فرا می‏خواند. وی پافشاری دارد كه دارنده قدرت سیاسی باید دارای خرد، دوراندیشی و هوشیاری و در یك كلمه فیلسوف باشد. فیلسوف در لغت یعنی «عاشق خرد». به‏سخن دیگر، خردمندبودن حاكم، كفایت نمی‏كند. او باید به خرد عشق بورزد. پس باید كیفیت و قدرت درك عشق و به‏كار بستن آن نیز در وی باشد.
انصراف از نظر