By laura nash/ howard stevenson
نوشته: لورا ناش و هاوارد استیونس
ترجمه: غلامحسین خانقایی
پیگیری موفقیت را میتوان به صورت شلیك به مجموعهای از اهداف متحرك تصوركرد: هر گاه به یكی از این هدفها میزنید، پنج هدف دیگر از گوشهای دیگر سر برمیآورند. ما در فشار مداوم جهت انجام كار بیشتر، حصول دستاوردهای بیشتر و كسب اهمیت بیشتر هستیم. ولی آیا معنای موفقیت همین است؟
لورا ناش و هاوارد استیونسون، صدها فرد حرفهای را مورد مصاحبه و بررسی قرار دادند تا انگارههای بنیانی و زیربنایی مفهوم موفقیت را مورد مطالعه قرار دهند. آنها سپس به ساخت یك چهارچوب علمی برای روش جدیدی از تفكر در مورد موفقیت روشی پرداختند كه به جای منتهیشدن به اضطراب و تنش به رضایت شخصی و حرفهای منجر میشود.
پژوهش نویسندگان به كشف چهار عنصر جداییناپذیر موفقیت منجر شد. این چهار عنصر عبارتند از: شادمانی (احساس سرخوشی و رضایت از زندگی)؛ كامیابی (حصول موفقیتهای بیشتر در مقایسه با دیگران)؛ اهمیت (احساس اینكه تاثیر مثبتی بر افراد مورد علاقه خود داشتهاید) و میراثگذاری (روشی برای تداومبخشی به ارزشها یا دستاوردهای خود جهت كمك به موفقیت آینده دیگران). هیچ موفقیتی بدون تاثیرگذاری مداوم و پیوسته بر همه این عناصر چهارگانه راضیكننده نخواهد بود.
طبق یافتههای نویسندگان، افرادی كه به موفقیت پایدار دست مییابند، كسانی هستند كه بر یك راهبرد كالیدوسكوپ جهت تنظیم آرزوها و فعالیتهای خود تكیه میكنند. این مقاله چگونگی ساختن كالیدوسكوپی اختصاصی را به شما یاد میدهد. این فرایند میتواند جهت تعیین وظایفی به شما كمك كند كه باید برای تامین عناصر مختلف موفقیت و كشف حوزههای حفرهدار انجام دهید. فرایند مذكور همچنین میتواند در جهت گزینش گزینههای بهتر برای تخصیص وقت خود و میزان انرژی لازم برای هر فعالیت كمك كند.
طبق یافتههای ناش و استیونسون، افراد موفقی كه به موفقیت واقعی میرسند، آن را از طریق برقراری عمدی و استادانه حدودی در فعالیتهایشان بهدست میآورند. پرورش حس «فعالیت در حد كفایت» میتواند به شما در جهت تعیین هدفهای قابلدسترس، موفقیتهای بیشتر و لذت بردن از موفقیت پایدار كمك كند.