نوشته: دكتر محمدابراهيم محجوب
روزگار خواجه رشیدالدین فضلاله همدانی
چنانکه پیش از این در همین صفحات گفتهایم، مدیریت ایرانی در مقیاس کلان را باید بیشتر در شکل سیاسی و دولتی آن جستوجو کرد، چه، سازمانهای تولیدی و صنعتی بزرگ سرزمین ما که نیاز به سازماندهی و مدیریت امروزی دارند بیشتر در سده گذشته شکل گرفتهاند و کموبیش میتوان گفت به همان نسبتی که ساختار و فرایندهای آن سازمانهایمان را از دیگران به وام گرفتهایم، شیوه اداره کردن آنها را نیز از صاحبان و متولیان آنها آموختهایم. از این رو اگر بخواهیم با درونمایه مدیریت ایرانی آشنا شویم چارهای نداریم جز اینکه آن را در حوزه سیاست و دولت بررسی کنیم. در غرب نیز تا پیش از انقلاب صنعتی، اندیشه مدیریت بیشتر در ارتش و سازمانهای دولتی بازتاب مییافت. در آن زمان، در سازمانهای مهمی چون کمپانی هند شرقی انگلیس یا هلند یا فرانسه و دانمارک نیز وجه سیاسی بر وجه بازرگانی میچربید.
از سوی دیگر بنا به قول دکتر پیتر کوزلوفسکی استاد فلسفه دانشگاه آمستردام هلند، تنها تفاوت مدیریت و حکومت در مشروعیت آن است. وی در كنگره جهاني انجمن بينالمللي اقتصاد و اخلاق كسبوكار كه ژوییه 2007 در كيپتاون آفريقاي جنوبي برگزار شد گفت: «هدف اصلي مديريت، مديريت بر خويش و مديريت بر ديگران است و اين موضوعي است كه در كانون اخلاق فلسفي و فلسفه سياسي قرار دارد. مديريت همان حكومت است، بدون قدرت سياسي؛ فرمانروايي است بدون آویختن به قدرت سياسي يا ديني. مشروعيت مديريت از عملكرد آن است. مديريت مشروعيت دارد، چون كارايي را افزايش ميدهد نه اينكه چون از نظر سياسي پسنديده است يا كه مديريتشوندگان به آن رضايت دادهاند. وجاهت مديريت، نه سنتي است نه رضايتي، بلكه عملكردي است. عملكرد مديريت نشان خواهد داد كه براي مديريتشوندگان سود داشته است يا زيان.»
[1]-محمد ابراهيم محجوب، داراي دكتراي ديناميك سيستم از دانشگاه اتوا كانادا است. ايشان مشاور عالي مديريت هستند.