By Rob Goffee/ Gareth Jones
ترجمه: دكتر محمدابراهيم محجوب
هم رهبران و هم پيروان، اصالت را در راستي، درستي و اصولگرايي ميدانند. پايبندي به اين اصول است كه رهبران بزرگ را از ديگران سوا ميكند. اصالت لازمه كمال رهبري است، اما گاه (حتي خود رهبران) معناي اصالت را درست نميفهمند. يعني گاه گمان ميرود اصالت رهبري يك كيفيت ذاتي است و نتيجه گرفته ميشود كه هر فرد يا اصيل است يا نيست. اما نويسندگان مقاله معتقدند اصالت، در حقيقت كيفيتي است كه ديگران بايد در شخص ببينند و از اين رو, تا حد زيادي ميتوان آن را كنترل كرد.
در اين نوشتار، نويسندگان كيفيات رهبر اصيل را شكافتهاند. آنان براي اثبات گفته خويش، سخن از تجربيات برخي رهبران اصيل (از جمله گريگوري دايك از بي.بي.سي، پيتر برابك از نستله و جين تاملين از مارك.اند.اسپنسر) كه ميشناسند و زير نظر داشتهاند به ميان ميآورند.
رهبر براي استوارسازي اصالت خويش با دو چالش روبهروست. نخست بايد يقين كند گفتارش پيوسته با كردارش ميخواند, در غير اين صورت كسي اصالت او را باور نخواهد داشت. اما عمل به گفتار كافي نيست. اگر ميخواهيد ديگران از شما پيروي كنند, بايد كاري كنيد كه به شما وصل شوند. اين بدان معناست كه براي هر گروه مخاطبي، چهرهاي مناسب همان گروه داشته باشيد. اين نكتهاي است كه بسياري از مردم آن را با اصالت در تناقض ميدانند. اما اصالت فقط با پروردن بهدست نميآيد, بلكه بازتاب دقيقي است از گوهر ذاتي رهبر و همين است كه نميتوان اداي رهبري را درآورد.
بهنظر ميرسد رهبران بزرگ ميدانند كدام هنگام، در برابر كدام كسان، كدام جنبه از شخصيت خويش را بنمايانند. آنان در عين هماهنگي كامل با محيط، براي درك خواستهها و نگرانيهاي پيروان، به شم دروني خويش كه حاصل تجريبات (گاه تلخ) آنان است رو ميآورند. آنها ضمن اينكه يك شخصيت متمايز فردي از خود بروز ميدهند، بلدند چگونه جاي خود را در دل فرهنگ نيرومند اجتماع يا سازمان باز كنند و چگونه از عوامل آن فرهنگها براي ايجاد تحولات بنيادي بهره ببرند.
رهبران براي جذب پيرو بايد دل هركس را بهگونهاي بهدست آورند. هنر اين است كه بتوانيد بدون توسل به ريا در اينكار كامياب شويد.