By Suzanne de Janasz and Maury Peiperl
نوشته: سوزان دوجاناس و ماری پیپرل
ترجمه: شیرین ناظرزاده و فرید مستوفی
نویسندگان مقاله مطالعهای دوساله ترتیب دادند و در آن به بررسی نحوه دسترسی مدیرانعامل جدید در سازمانهای بزرگ به مشاوره مجرب و بازخورد پرداختند. گرچه این رهبران معمولا نصیحتگری را در اوایل کارشان تجربه میکنند، ورودشان به راس سازمان بهناگه گزینههای در دسترس و مناسب را بهشدت محدود میسازد. برای استمرار بهبود (و بهچالش کشیدن تفکراتشان بهشیوهای مفید) مدیرانعامل به ناصحان عاقل نیاز دارند. نویسندگان دریافتند آنها با مراجعه به رهبران پیشکسوت خوشسابقه در خارج از شرکت خود به این مهم دست مییابند. اما این ترتیبات ظرایفی دارند: ملاحظات خاصی باید درباره چفتبودن ناصح و نصیحتگیر لحاظ شود، جلسات آنها طوری ساختاربندی شوند که منافع موردنظر را بهبار آورند و این فرایند را طوری اولویتبندی کنند که ازدحامی از تقاضاها ایجاد نشود. رازداری کامل هم مانند جلسات منظم از ضرورتهای مطلق است و داستانگویی حالت مرجح هر دو طرف برای تشریک دانش است. نویسندگان میگویند، «چیزی که بیشتر از همه چیز برایمان جالبتر بود، شکوفایی روانی مدیرانعامل بر اثر داستانهای جنگی ناصحان بود.»