نوشته: سیدعلی حکم آبادی
چندسال پیش طی مسئولیتی که در یک کارخانه تولیدی داشتم متوجه پدیده فرهنگیای که سالها شاهد نمونههای مشابه آن در سازمانهای مختلف بودم شدم: برخوردهای نازیبا و مکرر مدیر کارخانه با مسئول بهداشت حرفهای خبر از ستیز و جدالی نابرابر میداد که بین "صاحبان کار" و حامیان"سلامت کارکنان" وجود داشت. این درگیری از روزی که من در آنجا مشغول شدم تا زمانیکه آنجا را ترک کردم جزو چالشهای اساسی مدیریت در آن مجموعه تولیدی محسوب میشد.
اگر اجبار قانونی مبنی بر حضور نمایندگان شبکه بهداشت و درمان در کارخانجات با بیش از 20 نفر جمعیت نبود به جرات میتوانم بگویم که مسئول بهداشت آن کارخانه یک روز هم در آنجا راه داده نمیشد. این در حالی بود که فعالیتهای وی تماما اقداماتی بود که به بهبود سلامت کارکنان و در نهایت و البته با کمی تاخیر منجر به بهبود تولید میگردید. به طور مثال اقداماتی که ایشان طی این مدت علیرغم ممانعتهای مختلف به انجام رساند عبارت بودند از:
- آموزش موارد ایمنی
- رنگآمیزی و نظافت کارگاه
- آزمایش و کنترل آب آشامیدنی کارخانه
- تعویض لباسکارهای کهنه و نامناسب کارکنان
- کنترل آلودگی هوای کارخانه و سیستمهای تهویه
- انجام آزمایشهای ادواری مربوط به سلامتی کارکنان
- بررسی وضعیت ارگونومی کارکنان در شرایط کاری مختلف
- کنترل سلامتی کارکنانی که با مواد شیمیایی خاص کار میکردند
[1] سیدعلی حکمآبادی، داراي مدرک كارشناسي روانشناسی صنعتی از دانشگاه آزاد است. ايشان روانشناس صنعتی/سازمانی هستند.