شركتهاي معدودي بهروشنی درباره دارایی دانشي خود ميانديشند.
ثابت شده كه تبديل كلانداده به دانش مفيد دشوار است. بخشي به اين دليل كه داراييهاي دانشي یک شركت، چیزهايي بيشتر از كلاندادهها (مثل شايستگيهاي محوري، زمینههاي تخصصي، داراييهاي فکری، مخازن عميق استعداد) را شامل ميشوند.
رشد پايدار در مقیاس بزرگ اغلب وقتي امكانپذير ميشود كه كاركنان از يك قلمرو دانشي، بينش كسب ميكنند و آن را در قلمرو ديگري بهكار بندند (بهعنوان مثال، وقتي تخصص فني عميق يك واحد كسبوكاری در يك واحد كسبوكار ديگر به كارگرفته ميشود) يا وقتي بهترين گروه بازاريابي، واحد توسعه محصول را با بينشهاي بازاري كه از دادههاي مشتريان بهدست آورده با روشهاي قرن بيستويكمی آشنا ميكند.
نويسندگان شرح ميدهند چگونه ميتوان دانش راهبردي سازمان خود را ترسیم و مشخص کرد در چه مواردي ميتوان موجب خلق ارزش و رشد شد. وقتي داراييهاي دانشي در شبكهاي با دو بعد قرار داده شوند (ساختنيافته (ضمني) در مقابل ساختيافته (صريح) و توزيعنشده (انحصاري) در مقابل توزيعشده (تشریکشده)) مديريت آنها براي كسب مزيت رقابتي آتي سادهتر ميشود.