By Warren G. Bennis/ James O`Toole
نوشته: وارن بنیس و جیمز اوتول
ترجمه: دکتر حسین سلیمانی
امروزه مدرسههای بازرگانی با انتقادات شدیدی مواجه شدهاند: قادر نیستند مهارتهای لازم را ایجاد كنند، قادر نیستند افرادی را برای رهبری آماده كنند، قادر نیستند هنجارهای رفتار اخلاقی را به افراد تزریق كنند و حتی قادر نیستند افراد را به سمت شغلهای شركتی خوب هدایت كنند. این انتقادات فقط از سوی دانشجویان، كارفرمایان یا رسانهها نیست، بلكه حتی روسای بعضی از معتبرترین مدرسههای بازرگانی آمریكا نیز در زمره منتقدان قرار گرفتهاند.
بهعقیده وارن بنیس و جیمز اوتول، ریشه اصلی بحران كنونی در آموزش مدیریت، این است كه مدرسههای بازرگانی مدل نامناسب و در نهایت خودتخریبگری برای تعالی دانشگاهی خود برگزیدهاند. این مدرسهها به جای ارزیابی خود بر اساس شایستگی دانشآموختگان یا میزان درك اعضای هیاتعلمی خود از محركهای مهم عملكرد كسبوكار، سنجش را تقریباً فقط بر اساس درجه تحقیقات علمی آنها انجام میدهند. این مدل علمی مبتنی بر این فرض ناصواب است كه بازرگانی یك رشته دانشگاهی مانند شیمی یا زمینشناسی است، در حالی كه مدارس بازرگانی در واقع مدارس حرفهای هستند (یا باید باشند). ممكن است روسای مدرسههای بازرگانی معتقد باشند مدرسههایشان متمركز بر عمل علمی هستند، ولی با این وجود، استادانی را استخدام و تقویت میكنند كه در شركتها كار نكردهاند و بیشتر دوست دارند روش تحقیق یاد بدهند تا مسائل دشوار بینرشتهای كه در حقیقت عصاره اصلی مدیریت هستند.
مولفان طرفدار آن نیستند كه مدرسهها به دوران مدارس مشهور تجاری برگردند، اما معتقدند برای اینكه این مدرسهها معنای اصلی خود را بازیابند، لازم است كاركرد كسبوكار را بازشناسند و راهی پیدا كنند كه هم بتوانند افرادی حرفهای تربیت كنند و هم از طریق پژوهش دانشآفرینی كنند